دسترسی سریع به موضوعات اشعار
خلقت، صدف است و گهر راز حسین است
با قلب بشر مونس و دمساز حسین است
در خلوت دل، محرم و هم راز حسین است
زهرا و علی، هر دو چو دریای گوهر بار
خلقت، صدف است و گهر راز حسین است
با عشق و خون معامله شد جاودانگی
آن روز را مرور زمان باورش نشد
حتی یقین نه بلکه گمان باورش نشد
«قرآن به روی نیزۀ اعدا طلوع کرد»
تاجی به سر گذاشت سنان باورش نشد
گودال قتلگاه
میایستم مقابل گودال قتلگاه
جایی که چشمهای تو در خون شناورند
میایستم دوباره که بر روی دوش من،
اندوه کوههای جهان را بیاورند
صد و چهارده سوره
صد و چهارده سوره را آیه آیه
بخوان صوت و لحنت غریب و حزین است
بخوان بر سر نیزه بر دوش طوفان
که تفسیر چشم تو عین الیقین است