دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند هفتم: حضرت قاسم بن الحسن (ع)

آن چهرِ بر فروخته، ماهِ تمام بود

نو رُسته بود، لیک چو گل سرخ­فام بود

 

همچون بنفشۀ طَبَری تُرد و تازه بود

چون میوه‌های نورسِ ناچیده خام بود

 

قدّش کمی ز قامتِ شمشیر، بیشتر

گویی چو ذوالفقارِ علی در نیام بود

دختر فاطمه و ابن زیاد؟

کاروان تا به در شهر رسید                                                  لحظه‌ها تلخ‌تر از زهر رسید

 

کوفیان هلهله برپا کردند                                                                  خون دل عترت زهرا کردند

شرح خون سیاوش سرودن

یک دم ای شور بختان بمیرید

سبز و سرخ درختان ببینید

 

این خیابان غرق سپیدار

این همه سرخ سبزینه افکار!

کعبه را در کربلا بنیاد کن

کار عشق از کربلا بالا گرفت

عشق آنجا دامن مولا گرفت

 

گفت ای مولا مرا بر می‌گزین

زین طریقت تیغ حیدر می‌گزین

اینجا دوباره مادر تو می‌خورد زمین

گاهی ز روی نِی، سرِ تو می‌خورد زمین

گاهی سرِ برادر تو می‌خورد زمین

 

فریاد "یا حسینِ" دلم می رود به عرش

تا صورت مطهر تو می‌خورد زمین

 

بر کینه‌های کهنه ز حیدر اضافه شد

بر کینه‌های کهنه ز حیدر اضافه شد

به بغض‌ها ز فاتح خیبر اضافه شد

 

تا گفت علی منم، نوۀ مرتضی علی،

دیدم که چله‌چله به لشکر اضافه شد

سپاه بی‌نفر (به مناسبت شب اول محرم متبرک به نام حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام)

دیروز دیدی آن همه امضا و مُهر را

حالا سپاه بی‌نَفَرت را نگاه کن

 

فردا ز بام دارالاماره، ز چشم‌هات

خورشید می‌دمد، سحرت را نگاه کن

به مناسبت روز خاتم‌بخشی امیرالمومنین علی علیه السلام به مسکین
پیر نخلستان‌نشین

از عالم بالاست بنیانی که من دارم

یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

 

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌کردم

آدم نمی‌شد خاک انسانی که من دارم

مه برج ولا

تا شد به روی دست نبی مرتضی بلند

شد رایت جلال خدا برملا بلند

 

بشنید چون که نغمۀ «یا ایهاالرسول»

گردید منبری همه از پشته‌ها بلند

 

مرآت پاک لم‌یزلی، آیت جلی

شد بر سریر دست حبیب خدا بلند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×