دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ﺟﺎﺭﻭﮐﺶ ﻓﺮﺵ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺍﺳﺖ

ﺁﻣﺪ ﻣﺤﺮﻡ، ﻧﺒﺾ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺘﺶ ﺣﺘّﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ

 

ﻣﺎ ﭘﯿﺮﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ‌« ﻓﺎﺑﮏ ﻟﻠﺤﺴﯿﻦ‌» ﯾﻢ ﺑﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺒﻨﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ

۳

محرم اومد و بازم دوباره خراب و مبتلای کربلاتم نشد باشم حرم توی محرم به جاش حالا میون روضه‌هاتم

 

حسینم وا حسینم

مزن آتش به جان ای نور عینم مخوان از ماه مَـقطُوع الیدَینم

چه شد در کربلا هستی زهرا؟ حسینم وا حسینم وا حسینم  

لا تَدْعُونّی‌ات زده آتش به قلب‌ها

یک گوشۀ بقیع کنار چهار قبر مشغول گریه زاری و سرگرم مرثیه لا تَدْعُونّی‌ات زده آتش به قلب‌ها ای بهترین ادامۀ زهرای مرضیه

 

عباس دوران

بار دیگر قافیه یا فاطمه جان می‌شود شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان می‌شود

بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم شاعری غافل شود از تو، پشیمان می‌شود

 

راه کمال

شبیه زلف شما روز و حال ما شده است

ببین چقدر پریشان خیال ما شده است

 

خراب بی تو شدیم و نشد که برخیزیم

خراب‌تر چقدر ماه و سال ما شده است

مجنون بی جوشن

کاری به دشت لاله و گلشن ندارم

آواره‌ام، جز روضه‌ات مأمن ندارم

 

من دوستت دارم، بخوان از اشک‌هایم

از روسیاهی جرئت گفتن ندارم

چـشم‌های تـر

شبیه چشم شما چـشم‌های تـر دارد

کسی که خاک حسینیه را به سر دارد

 

تو گریه کردی و شد سرخ چهره، فهمیدم

که وقت روضۀ تـو اشک هم جگر دارد

 

شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند

علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد

یاد لب‌های علی اصغر و دریا افتاد

 

علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست

تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد

سفید می‌شود این تارهای مو کم‌کم

چقدر مزّۀ چایی‌ روضه‌ها خوب است

کنار لطف شما حال و روز ما خوب است

 

میان نافله وقتی قنوت می‌گیری

برای حال دل ما کمی دعا خوب است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×