سلام رسم هدایت، سلام  راه نجات طنین آیۀ غیرت، سلام آب حیات  دوباره از تو سرودن، تب ِ قلم و دوات  و من سه نقطۀ اشکم چکیده از کلمات   

کار عشق از کربلا بالا گرفت

عشق آنجا دامن مولا گرفت

گفت ای مولا مرا بر می‌گزین

زین طریقت تیغ حیدر می‌گزین

خدا شراب تو را در دهان گل‌ها ریخت، شمیم عشق تو در باغ کهکشان پیچید

فرشتگان همه سرمست کوثرت بودند، که ماه روی گلت را به این جهان بخشید

به یمن مقدم سبزت جهان منوّر شد، حریر ظلمت شب‌ها ستاره پرور شد

زمین به هرم نفس‌هایتان معطّر شد، ترانه‌های سحر از لبت تبسّم چید

بوی دود ربنایی سوخته          

می‌وزد در خیمه‌هایی سوخته

دیده‌ام در قاب زنجیری سیاه

عکس‌های کربلایی سوخته

هر آن‌ کسی که نهان با تو عالمی دارد

به عمر نوح بیارزد اگر دمی دارد

به نامرادی گردون توجّهی نکند

ز گریه هر که بساط فراهمی دارد

گرچه درخت سرو منعّم نمی‌شود

زین پس کسی شبیه حسین خم نمی‌شود

غارت‌زده منم که ترا می‌دهم ز دست

دیگر چنین بساط، فراهم نمی‌شود

آن روز چقدر با صفا خواند نماز

انگار که با خود خدا خواند نماز

یک بار دگر قبله عوض شد آن روز

چون کعبه به سمت کربلا خواند نماز

از عالم بالاست بنیانی که من دارم

یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌کردم

آدم نمی‌شد خاک انسانی که من دارم

تا شد به روی دست نبی مرتضی بلند

شد رایت جلال خدا برملا بلند

بشنید چون که نغمۀ «یا ایهاالرسول»

گردید منبری همه از پشته‌ها بلند

مرآت پاک لم‌یزلی، آیت جلی

شد بر سریر دست حبیب خدا بلند

کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست

مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست

به هــرکــه می‌نگـرم در لباس احرامش

دلش به جانب کعبه است و رو به سوی خداست