دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مرغ بهشت

در موقع سپر شدنش محسن

کامل نگشته بود تنش محسن

 

زهرا به خانه بود و سپر می‌شد

هر دفعه موقع زدنش محسن

 

کنج خرابه هم چقدر یاد مادر است

هیزم رسید و آتشی از در بلند شد

ای وای من که نالۀ مادر بلند شد

 

مأمور شد به صبر علی، از سکوت او

سوء استفاده کرد ستمگر، بلند شد

 

آیینۀ شکسته

راضی به هر قضای خدا می‌روی علی

چون نوح سمت موج بلا می‌روی علی

 

دارم به فتح خیبر تو فکر می‌کنم

با دست‌های بسته کجا می‌روی علی؟

 

آتشفشان پنهان

شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان

 نمی‌‌یابم تو را‌ ای در جهان مانند جان پنهان

 

فرشته مست دنبال صدایش راه می‌افتد

کسی که می‌برد نام تو را زیر زبان پنهان

 

علت خلقت

آدم است او یا ملک؟ ماهیّتش معلوم نیست

گرچه مخلوق است، نوع خلقتش معلوم نیست

 

حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر

آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست

 

سه آیۀ کوثر

هرکس که مدّ نام تو را بیشتر کشید

از کوثر زلال تو لاجرعه سر کشید

 

پرواز داشت در قفس بال یا کریم

یا فاطمه شنید و به افلاک پر کشید

 

روح زخمی

همین که روح زخمی‌ات، سبک شد از لباس‌ها

زدند روی دستشان، مکاشفه شناس‌ها

 

چه سایه‌های مبهمی نشسته زیر پلک تو

چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاس‌ها

 

بی نهایت

مثل هر شب نگاه مادر من، خیره بر چارچوب در شده است

آن قدر خیره مانده یک نقطه، که نگاهش دوباره تر شده است

 

مادرم از گلایه‌ها سیر است، مادرم نوجوان ولی پیر است

مادرم بستری، زمین‌گیر است، مادرم دست بر کمر شده است

 

وقتش شده

وقتش شده نگاه به دور و برت کنی

فکری برای این همه خاکسترت کنی

 

عُذر مرا ببخش دوایی نداشتم

تا مرهم کبودی چشم ترت کنی

بضاعتِ مزجات

و گفت فاطمه جان خانه‌ات دو چیز نداشت

حسن نداشت غمت را حسین نیز نداشت

 

در این نداشتنی‌ها چه چیزها که نبود

نداشت ... نه، مثلاً بستر مریض نداشت!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×