- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۳۰۶۱
- شماره مطلب: ۹۲۹۶
-
چاپ
زیره به کرمان
شدم کبوتر صحن تو، پر در آوردم
نبین پیاده شدم زائرت، سرآوردم
پیاده آمدنم عشق نیست، من تنها
ادای جمعی از عشاق را درآوردم
جهان به حداقل راضیام نخواهد کرد
منی که رو به سوی حداکثر آوردم
سراسر اشک و غم و سوز و آه و افغانم
برای سوگ تو ایندفعه لشگر آوردم
به حق که زیره به کرمان روانه خواهم کرد
اگر درون حرم مشک و عنبر آوردم
به چنگ شیر سپاه حسین خواهم داد
دلی که از حرم شیر خیبر آوردم
-
میان روضههایت چشم گریان دوست داری
شنیدم سینهزنها را پریشان دوست داری
میان روضههایت چشم گریان دوست داری
همین اشک و همین دستی که میکوبم به سینه
همین یعنی تو نوکر را کماکان دوست داری
-
این اشکها آبی است بر دوزخ
یادت میآید زیر پرچم گریه کردیم؟
هرجا حسین گفتند، در دم گریه کردیم
تا کربلا رفتیم و با هم روضه خواندیم
تا کربلا رفتیم و با هم گریه کردیم
-
زهرای محترم
امشب به جز معصومه نامی در سرم نیست
یعنی برای عشق و مستی هیچ کم نیست
من شعر میگویم برایش، این فضیلت
حتی میان شعرهای محتشم نیست
زیره به کرمان
شدم کبوتر صحن تو، پر در آوردم
نبین پیاده شدم زائرت، سرآوردم
پیاده آمدنم عشق نیست، من تنها
ادای جمعی از عشاق را درآوردم
جهان به حداقل راضیام نخواهد کرد
منی که رو به سوی حداکثر آوردم
سراسر اشک و غم و سوز و آه و افغانم
برای سوگ تو ایندفعه لشگر آوردم
به حق که زیره به کرمان روانه خواهم کرد
اگر درون حرم مشک و عنبر آوردم
به چنگ شیر سپاه حسین خواهم داد
دلی که از حرم شیر خیبر آوردم