- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۲۳۵۲
- شماره مطلب: ۹۲۵۸
-
چاپ
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم، مهدی جان
به لب خشک پدر آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعلهورم، مهدی جان
قدح آب همین که به لبم شد نزدیک
غم لبهای حسین زد شررم، مهدی جان
قبل از آنی که به دل، زهر اثر بگذارد
کشته از صحنۀ دیوار و درم، مهدی جان
لحظهای نیست عزیزم که تداعی نشود
وقعۀ کرب وبلا در نظرم، مهدی جان
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
خون قلبم چکد از چشم ترم، مهدی جان
میدرخشد رخ ماه تو، به یاد آوردم
سر نورانی هجده قمرم مهدی جان
-
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر
از همان لحظه که بر فرق تو شمشیر آمد
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد
-
مرحمت مادر
قبلهام روى تو و خانۀ تو جاى من است
یاحسین ورد زبان من و لبهاى من است
مرده آرند به هر مجلس تو ، زنده شود
محفل روضۀ تو وادى سیناى من است
-
صحبت از شیر شد و رفت دلم کرب وبلا
نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر
از همان لحظه که بر فرقِ تو شمشیر آمد
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم، مهدی جان
به لب خشک پدر آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعلهورم، مهدی جان
قدح آب همین که به لبم شد نزدیک
غم لبهای حسین زد شررم، مهدی جان
قبل از آنی که به دل، زهر اثر بگذارد
کشته از صحنۀ دیوار و درم، مهدی جان
لحظهای نیست عزیزم که تداعی نشود
وقعۀ کرب وبلا در نظرم، مهدی جان
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
خون قلبم چکد از چشم ترم، مهدی جان
میدرخشد رخ ماه تو، به یاد آوردم
سر نورانی هجده قمرم مهدی جان