- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۴۵۵۶
- شماره مطلب: ۹۱۶۲
-
چاپ
او غصهدار روضۀ شیب الخضیب بود
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم
وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم
وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است
امشب عزای اشرف اولاد آدم است
شور قیامت است که گویا به پا شده
زیرا عزای حضرت ابن الرضا شده
او که برای عالم و آدم طبیب بود
حتی میان خانۀ خود هم غریب بود
خواهر نداشت تا برسد پیش پیکرش
مادر نبود تا که کند گریه در برش
از درد زهر، کل تنش تیر میکشید
خونابه از لبش به کف حجره میچکید
در وقت احتضارِ کسی، کف نمیزنند
هنگام دست و پا زدنش، دف نمیزنند
اما امان ز ظلم و جفای کنیزها
گم شد صداش بین صدای کنیزها
در لحظههای آخر خود بی شکیب بود
او غصهدار روضۀ شیب الخضیب بود
با اینکه تشنه بود، ولی نیزهای نخورد
در بام خانه پیرهنش را کسی نبرد
شکر خدا که دختر او را کسی نزد
با کعب نیزه، خواهر او را کسی نزد
خیلی حسین در ته گودال خسته بود
قاتل به روی سینۀ آقا نشسته بود
شمر از صدای نالۀ زهرا حیا نکرد
در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد
-
اصلاً به غیر از کربلا چیزی نمیخواهم
گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است
گاهی دچار غصۀ هجران شدن خوب است
اصلاً در اینجا بیسر و سامان شدن خوب است
وقتی وصالی نیست، پس گریان شدن خوب است
-
از دست نوکرهات مرهم را نگیری
یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری
سینهزنی و شور و ماتم را نگیری
خیلی میان روضههایت سود کردیم
یک موقع از ما روضه و غم را نگیری
-
گریه برای روضۀ کرب و بلا کم است
باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است، زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که بادۀ خود را از او گرفت،
او غصهدار روضۀ شیب الخضیب بود
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم
وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم
وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است
امشب عزای اشرف اولاد آدم است
شور قیامت است که گویا به پا شده
زیرا عزای حضرت ابن الرضا شده
او که برای عالم و آدم طبیب بود
حتی میان خانۀ خود هم غریب بود
خواهر نداشت تا برسد پیش پیکرش
مادر نبود تا که کند گریه در برش
از درد زهر، کل تنش تیر میکشید
خونابه از لبش به کف حجره میچکید
در وقت احتضارِ کسی، کف نمیزنند
هنگام دست و پا زدنش، دف نمیزنند
اما امان ز ظلم و جفای کنیزها
گم شد صداش بین صدای کنیزها
در لحظههای آخر خود بی شکیب بود
او غصهدار روضۀ شیب الخضیب بود
با اینکه تشنه بود، ولی نیزهای نخورد
در بام خانه پیرهنش را کسی نبرد
شکر خدا که دختر او را کسی نزد
با کعب نیزه، خواهر او را کسی نزد
خیلی حسین در ته گودال خسته بود
قاتل به روی سینۀ آقا نشسته بود
شمر از صدای نالۀ زهرا حیا نکرد
در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد