- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۴۵۹۸
- شماره مطلب: ۹۱۴۳
-
چاپ
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
دوباره زهر جفا، نذر سفرۀ افطار
و باز هلهله و دست و پا زدن، تنها
چه فرق میکند، انگار حجره شد گودال
چه فرق میکند اصلاً، مدینه با اینجا
نبود نیزه ولی خندۀ تمسخر بود
هجوم کوفه نه، رقص کنیزکان اما
کنیزکان جفا جوی هرزۀ بدگوی
که بدترند ز انبوه لشگر اعدا
سری نشد ز تن اینجا، جدا ولیکن شد
سر امام جواد از بدن به پلّه رها
ز پلّه تا سر بامش به احترام آمد؟
و یا تنش به لگدمال، میرود بالا؟
بیاد جسم لگدکوب از سم اسبان
گرفت حاجت خود را ز روضهها، آقا
تمام عمر ز غمهای بی کفن گریید
شد عاقبت پر و بال کبوتران پیدا
چه شد که بال کبوتر به کربلا نرسید؟
رسید نیزه و شمشیر بر تن مولا
امان از آن دم رفتن که ساربان آمد
برید از بدن، انگشت زادۀ زهرا
چو دید خواهر مظلومه جای سالم نیست
گذاشت روی گلویش لب مبارک را
تن مقطع الاعضا به خاک صحرا ماند
سر بریده به همراه زینب کبرا
عزیز فاطمه، برگرد! عمهات تنهاست
به داد عمۀ تنها نمیرسی آیا؟
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
دوباره زهر جفا، نذر سفرۀ افطار
و باز هلهله و دست و پا زدن، تنها
چه فرق میکند، انگار حجره شد گودال
چه فرق میکند اصلاً، مدینه با اینجا
نبود نیزه ولی خندۀ تمسخر بود
هجوم کوفه نه، رقص کنیزکان اما
کنیزکان جفا جوی هرزۀ بدگوی
که بدترند ز انبوه لشگر اعدا
سری نشد ز تن اینجا، جدا ولیکن شد
سر امام جواد از بدن به پلّه رها
ز پلّه تا سر بامش به احترام آمد؟
و یا تنش به لگدمال، میرود بالا؟
بیاد جسم لگدکوب از سم اسبان
گرفت حاجت خود را ز روضهها، آقا
تمام عمر ز غمهای بی کفن گریید
شد عاقبت پر و بال کبوتران پیدا
چه شد که بال کبوتر به کربلا نرسید؟
رسید نیزه و شمشیر بر تن مولا
امان از آن دم رفتن که ساربان آمد
برید از بدن، انگشت زادۀ زهرا
چو دید خواهر مظلومه جای سالم نیست
گذاشت روی گلویش لب مبارک را
تن مقطع الاعضا به خاک صحرا ماند
سر بریده به همراه زینب کبرا
عزیز فاطمه، برگرد! عمهات تنهاست
به داد عمۀ تنها نمیرسی آیا؟