مشخصات شعر

آخرین حلقۀ شب‌‌های محرّم هستم

 عاقبت آه! کشیدم نفس آخر را

نفس سوخته از خاطر‌ه‌ای پرپر را

 

روضه‌خوانی مرا گرم نمودی امشب

روضۀ آنهمه گل، آنهمه نیلوفر را

 

آخرین حلقۀ شب‌‌های محرّم هستم

شکر‌ ای زهر! ندیدم سحری دیگر را

 

باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده‌است

باورم نیست تماشای تنی بی سر را

 

باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود

دیدن سوختن چارقد دختر را

 

غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک

غارت پیرهن و غارت انگشتر را

 

ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می‌‌ریخت

نیزه‌‌هایی که ربودند سر اکبر را

 

آه در گوشۀ ویرانه که دق مرگ شدیم

تا که همبازی من زد نفس آخر را

 

کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم

بین زنجیر، نهان کرد تنی لاغر را

 

چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم

سرخ دیدم بدنش، تکه‌‌ای از معجر را

 

آخرین حلقۀ شب‌‌های محرّم هستم

 عاقبت آه! کشیدم نفس آخر را

نفس سوخته از خاطر‌ه‌ای پرپر را

 

روضه‌خوانی مرا گرم نمودی امشب

روضۀ آنهمه گل، آنهمه نیلوفر را

 

آخرین حلقۀ شب‌‌های محرّم هستم

شکر‌ ای زهر! ندیدم سحری دیگر را

 

باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده‌است

باورم نیست تماشای تنی بی سر را

 

باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود

دیدن سوختن چارقد دختر را

 

غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک

غارت پیرهن و غارت انگشتر را

 

ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می‌‌ریخت

نیزه‌‌هایی که ربودند سر اکبر را

 

آه در گوشۀ ویرانه که دق مرگ شدیم

تا که همبازی من زد نفس آخر را

 

کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم

بین زنجیر، نهان کرد تنی لاغر را

 

چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم

سرخ دیدم بدنش، تکه‌‌ای از معجر را

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×