- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۸۶۱
- شماره مطلب: ۹۱۰۲
-
چاپ
چشمۀ غم دنیا
سینهام چون تلاطم دریا
چشم من چشمۀ غم دنیا
دادهام این دل اسیرم را
دست بال و پر کبوترها
همره بالهایشان بردند
تا بسازند سایبانی را
سایبانی برای خاک بقیع
حائلی بین آفتاب آنجا
بوی غربت هزار سالی هست
که از آن خاک میرود بالا
غم میان دلم چو زائر شد
غصهدار امام باقر شد
زهر دادند عمق جانت را
تیره کردند آسمانت را
و گرفتند با شراب زهر
قوت دست مهربانت را
مگر آن چشمها نمیدیدند
بال پرواز بی کرانت را
دم آخر مرور میکردی
روضۀ درد بی امانت را
به خدا چشمهای تو میدید
رخ نیلی عمه جانت را
داغ بازار شام یادت بود
بارش سنگ بام قوم یهود
در میان شلوغی و فریاد
بین آشوب شهر سنگ آباد
وقت آغاز سنگ بارانها
عمه زینب نجاتمان میداد
پیش چشم رباب بی کودک
پیش بابای بی کسم سجاد
سر اصغر که بی تعادل بود
از روی نیزه بارها افتاد
تازیانه به هر طرف میبرد
کودکان را چو کاه بر روی باد
دیدم آنجا تمام غمها را
زخم زنجیر پای بابا را
-
دل زخمی
از دل شب زدۀ مکه سحر میآید
عاقبت عمر شب شهر به سر میآید
بال جبریل روی خاک زمین فرش شده
دارد از عرش خداوند خبر میآید
-
زخم برابر
لشکر کوفه به میدان دو برادر میدید
کربلا بار دگر عرصۀ محشر میدید
وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله
پسر فاطمه رزم دو دلاور میدید
-
قاصدک سوخته
در دل زخمی خود درد نهانی دارم
دیدهام خون شده و اشک فشانی دارم
در همین شهر خودم فاتحهام را خواندم
بی کسم، در دل شب فاتحه خوانی دارم
چشمۀ غم دنیا
سینهام چون تلاطم دریا
چشم من چشمۀ غم دنیا
دادهام این دل اسیرم را
دست بال و پر کبوترها
همره بالهایشان بردند
تا بسازند سایبانی را
سایبانی برای خاک بقیع
حائلی بین آفتاب آنجا
بوی غربت هزار سالی هست
که از آن خاک میرود بالا
غم میان دلم چو زائر شد
غصهدار امام باقر شد
زهر دادند عمق جانت را
تیره کردند آسمانت را
و گرفتند با شراب زهر
قوت دست مهربانت را
مگر آن چشمها نمیدیدند
بال پرواز بی کرانت را
دم آخر مرور میکردی
روضۀ درد بی امانت را
به خدا چشمهای تو میدید
رخ نیلی عمه جانت را
داغ بازار شام یادت بود
بارش سنگ بام قوم یهود
در میان شلوغی و فریاد
بین آشوب شهر سنگ آباد
وقت آغاز سنگ بارانها
عمه زینب نجاتمان میداد
پیش چشم رباب بی کودک
پیش بابای بی کسم سجاد
سر اصغر که بی تعادل بود
از روی نیزه بارها افتاد
تازیانه به هر طرف میبرد
کودکان را چو کاه بر روی باد
دیدم آنجا تمام غمها را
زخم زنجیر پای بابا را