مشخصات شعر

تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین

عید قربان است ‌ای یاران، گل افشانی کنید

در منای دل وقوف از حج روحانی کنید

 

تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا

گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید

 

سنگ‌ها از مشعر وصل الهی کرده جمع

جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید

 

بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن

حلۀ احرام از انوار ربانی کنید

 

در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته

گام اول در هوالهو، خویش را فانی کنید

 

پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت

گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید

 

از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید

تا همه لبریز از نور جمال او شوید

 

شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین

حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین

 

پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا

تا شوی سر تا قدم آیینه حق الیقین

 

گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ

تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین

 

تیغ از الماس در دست پدر برنده‌تر

ای عجب نازک‌تر از گل، آن گلوی نازنین

 

نه گلو بشکافت، نه آن کارد حنجر را برید

هم پسر گردید محزون، هم پدر شد خشمگین

 

پای تا سر شعله شد، فریاد زد کای تیغ تیز

از چه کندی می‌‌کنی در امر رب العالمین؟

 

تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر

تو به من گویی ببر، اما خدا گوید نبر

 

ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل

مرحبا‌ ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل

 

تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو

فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرئیل

 

ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را

تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیل

 

ما تو را در بوتۀ اخلاص کردیم امتحان

ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل

 

هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید

هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل

 

کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت

چون جمال دوست دیدی، این بلا آمد جمیل

 

تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود

بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود

 

ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست

تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست

 

غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو

مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست

 

فرق‌ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح

این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه‌هاست

 

حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری

حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست

 

جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو

پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست

 

ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود

ذبح زهرا با لب عطشان، سرش از تن جداست

 

ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین

آب شو چون شمع سوزان، گریه کن بهر حسین

 

کیستی تو؟ مروه و سعی و صفایی یا حسین

بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین

 

تو طوافی، تو مطافی، تو نمازی، تو دعا

تو ذبیحی، تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین

 

آب زمزم تشنۀ لعل لب خشکیده‌ات

تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین

 

خون تو جاری است در رگ‌‌های احکام خدا

بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین

 

تو حسینی، تو حسین کل خلق عالمی

تو شهیدی، تو شهید کربلایی یا حسین

 

تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت

تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین

 

آفتابا! بر سر خلق دو عالم سایه‌ای

نخل «میثم» از کتاب زخم‌‌هایت آیه‌ای

 

تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین

عید قربان است ‌ای یاران، گل افشانی کنید

در منای دل وقوف از حج روحانی کنید

 

تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا

گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید

 

سنگ‌ها از مشعر وصل الهی کرده جمع

جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید

 

بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن

حلۀ احرام از انوار ربانی کنید

 

در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته

گام اول در هوالهو، خویش را فانی کنید

 

پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت

گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید

 

از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید

تا همه لبریز از نور جمال او شوید

 

شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین

حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین

 

پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا

تا شوی سر تا قدم آیینه حق الیقین

 

گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ

تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین

 

تیغ از الماس در دست پدر برنده‌تر

ای عجب نازک‌تر از گل، آن گلوی نازنین

 

نه گلو بشکافت، نه آن کارد حنجر را برید

هم پسر گردید محزون، هم پدر شد خشمگین

 

پای تا سر شعله شد، فریاد زد کای تیغ تیز

از چه کندی می‌‌کنی در امر رب العالمین؟

 

تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر

تو به من گویی ببر، اما خدا گوید نبر

 

ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل

مرحبا‌ ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل

 

تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو

فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرئیل

 

ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را

تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیل

 

ما تو را در بوتۀ اخلاص کردیم امتحان

ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل

 

هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید

هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل

 

کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت

چون جمال دوست دیدی، این بلا آمد جمیل

 

تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود

بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود

 

ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست

تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست

 

غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو

مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست

 

فرق‌ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح

این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه‌هاست

 

حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری

حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست

 

جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو

پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست

 

ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود

ذبح زهرا با لب عطشان، سرش از تن جداست

 

ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین

آب شو چون شمع سوزان، گریه کن بهر حسین

 

کیستی تو؟ مروه و سعی و صفایی یا حسین

بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین

 

تو طوافی، تو مطافی، تو نمازی، تو دعا

تو ذبیحی، تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین

 

آب زمزم تشنۀ لعل لب خشکیده‌ات

تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین

 

خون تو جاری است در رگ‌‌های احکام خدا

بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین

 

تو حسینی، تو حسین کل خلق عالمی

تو شهیدی، تو شهید کربلایی یا حسین

 

تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت

تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین

 

آفتابا! بر سر خلق دو عالم سایه‌ای

نخل «میثم» از کتاب زخم‌‌هایت آیه‌ای

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×