- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۲۱۰۱
- شماره مطلب: ۹۰۵۶
-
چاپ
مرهم فراق
آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق؟
آهی ز حسرت است فقط همدم فراق
با گریه کردن این دلم آرام میشود
یعنی که اشک بود فقط مرهم فراق
موی سپید تحفۀ هجران دلبر است
یک عمر میشود سپری یک دم فراق
حال دلم چو زلف تو پیچیده درهم است
خسته شدم از این همه پیچ و خم فراق
گفتم که چیست خون جگر؟ گفت عاشقی
اشک دل است در سحر ماتم فراق
رنگ سیاه، بیرق چشم انتظارهاست
کعبه شده نمایشی از پرچم فراق
ای حاجی همیشه بیابان نشین، بیا
بنشین شبی کنار من و زمزم فراق
هجران به دام رنج و بلا میکشد مرا
آخر فراق کرببلا میکشد مرا
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
مرهم فراق
آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق؟
آهی ز حسرت است فقط همدم فراق
با گریه کردن این دلم آرام میشود
یعنی که اشک بود فقط مرهم فراق
موی سپید تحفۀ هجران دلبر است
یک عمر میشود سپری یک دم فراق
حال دلم چو زلف تو پیچیده درهم است
خسته شدم از این همه پیچ و خم فراق
گفتم که چیست خون جگر؟ گفت عاشقی
اشک دل است در سحر ماتم فراق
رنگ سیاه، بیرق چشم انتظارهاست
کعبه شده نمایشی از پرچم فراق
ای حاجی همیشه بیابان نشین، بیا
بنشین شبی کنار من و زمزم فراق
هجران به دام رنج و بلا میکشد مرا
آخر فراق کرببلا میکشد مرا