- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۸۵۷۶
- شماره مطلب: ۹۰۳۶
-
چاپ
سالها خوردیم آب کربلا، نان نجف
گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی
من علی را در خدا دیدم، خدا را در علی
روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد
نیم آن شد مصطفی و نیمۀ دیگر علی
این سر قرآن علی و آن سر قرآن علی
حق کتابی را فرستاده است سرتاسر علی
مینویسم از ازل ظاهر علی باطن علی
مینویسم تا ابد اول علی آخر علی
ظاهرش این بود در معراج، الله و رسول
بود اما باطناً، الله، پیغمبر، علی
او خودش جای خودش، نامش چنان مشکلگشاست
که شفاعت میکند فردای محشر هر علی
یا ابا آدم! ابا شبر! ابا زینب! علی!
همسر زهرا على، داماد پیغمبر علی
شهریار و شهسوار و بنده پروردگار
حضرت دلدل سوار و خواجۀ قنبر علی
انبیا دست توسل بر عبایش داشتند
انبیا هرچند بالایند، بالاتر علی
گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف
میدمد خورشید از چاک گریبان نجف
سفرۀ مولاست گر پهن است هر جا سفرهای
عرش هم باشیم اگر، هستیم مهمان نجف
دورتا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست
میشود نوح نبی وقتی نگهبان نجف
آرزوی دیدن جنت نکردم هیچوقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف
نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه
هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف
به قنوت ما نمیآید عقیق هیچ جا
میخرم انگشتر از ملک سلیمان نجف
ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم
سر به قربان مدینه، جان به قربان نجف
رزق آب و نان ما دست حسین است و علی
سالها خوردیم آب کربلا، نان نجف
نیمۀ ماه رجب از راه دارد میرسد
کربلای ما چه شد؟ دستم به دامان نجف
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
سالها خوردیم آب کربلا، نان نجف
گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی
من علی را در خدا دیدم، خدا را در علی
روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد
نیم آن شد مصطفی و نیمۀ دیگر علی
این سر قرآن علی و آن سر قرآن علی
حق کتابی را فرستاده است سرتاسر علی
مینویسم از ازل ظاهر علی باطن علی
مینویسم تا ابد اول علی آخر علی
ظاهرش این بود در معراج، الله و رسول
بود اما باطناً، الله، پیغمبر، علی
او خودش جای خودش، نامش چنان مشکلگشاست
که شفاعت میکند فردای محشر هر علی
یا ابا آدم! ابا شبر! ابا زینب! علی!
همسر زهرا على، داماد پیغمبر علی
شهریار و شهسوار و بنده پروردگار
حضرت دلدل سوار و خواجۀ قنبر علی
انبیا دست توسل بر عبایش داشتند
انبیا هرچند بالایند، بالاتر علی
گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف
میدمد خورشید از چاک گریبان نجف
سفرۀ مولاست گر پهن است هر جا سفرهای
عرش هم باشیم اگر، هستیم مهمان نجف
دورتا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست
میشود نوح نبی وقتی نگهبان نجف
آرزوی دیدن جنت نکردم هیچوقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف
نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه
هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف
به قنوت ما نمیآید عقیق هیچ جا
میخرم انگشتر از ملک سلیمان نجف
ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم
سر به قربان مدینه، جان به قربان نجف
رزق آب و نان ما دست حسین است و علی
سالها خوردیم آب کربلا، نان نجف
نیمۀ ماه رجب از راه دارد میرسد
کربلای ما چه شد؟ دستم به دامان نجف