- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۰/۰۹
- بازدید: ۳۱۸۲
- شماره مطلب: ۹۰۳
-
چاپ
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
نشد که غورۀ نارس شراب ناب شود
ضریح دامن او دست این گدا نرسید
نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف
شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید
***
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسنها غریب بوده و هست
***
شبیه برگ گلی بین حجره میلرزید
ز درد در وسط حجره دست و پا میزد
برای مرهم زخمش برای تسکینش
بلند مادر خود را فقط صدا می زد
***
همین که بر جگرش زهر چنگ میانداخت
شراره میزد و داغی دوباره شد تازه
دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه
و زخم گم شدن گوشواره شد تازه
***
همین که او دم آخر لبش عطش نوشید
برای تشنگیاش قدری آب آوردند
هنوز خاطر او مانده است این روضه
برای حضرت هادی شراب آوردند
***
غریب بوده ولیکن امام بعد از او
سحر به پیکر پاکش نماز میخواند
کنار پیکر او تا سحر نمیخوابد
شبیه ناحیه او روضه باز میخواند
***
فدای تو پدر و مادرم حسین غریب
فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود
شنیدهام که لباس تو را کسی دزدید
سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
نشد که غورۀ نارس شراب ناب شود
ضریح دامن او دست این گدا نرسید
نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف
شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید
***
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسنها غریب بوده و هست
***
شبیه برگ گلی بین حجره میلرزید
ز درد در وسط حجره دست و پا میزد
برای مرهم زخمش برای تسکینش
بلند مادر خود را فقط صدا می زد
***
همین که بر جگرش زهر چنگ میانداخت
شراره میزد و داغی دوباره شد تازه
دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه
و زخم گم شدن گوشواره شد تازه
***
همین که او دم آخر لبش عطش نوشید
برای تشنگیاش قدری آب آوردند
هنوز خاطر او مانده است این روضه
برای حضرت هادی شراب آوردند
***
غریب بوده ولیکن امام بعد از او
سحر به پیکر پاکش نماز میخواند
کنار پیکر او تا سحر نمیخوابد
شبیه ناحیه او روضه باز میخواند
***
فدای تو پدر و مادرم حسین غریب
فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود
شنیدهام که لباس تو را کسی دزدید
سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود