- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۱۶۴۸
- شماره مطلب: ۸۷۲۳
-
چاپ
شمس و قمر
شیعه را عمری است دلخوش میکند، غم را ببین!
یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین
بارها شمس و قمر را دیدهای، اما جدا
داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین
یک طرف عباس جولان میدهد، یک سو حسین
چرخش تیغ دو دم را ، مرگ در دم را ببین
پا زمین کوبید اصغر، ای زمین کربلا!
سنگدل! نازک دلی چاه زمزم را ببین
مثل موجیها جهان را ریختی بر هم فرات!
حال بنشین قدرت این اشک نم نم راببین
دوست دارم یک کبوتر باشم اما با دو بام
این حرم تا آن حرم بد نیست، حالم را ببین!
محتشم یک آن فقط چشم دلش را باز کرد
باز کن، این شورش در خلق عالم را ببین
چشم دل وا کن میان روضه با یک یاحسین
پیش رویت بانویی با قامت خم را ببین
گریه کم کردم، گناه اما فراوان یاحسین!
با من از روی کرم رفتار کن، کم را ببین
آی کوروش! ای اسکندر سر از قبرت درآر
امپراطوری بین این دو پرچم را ببین!
-
بهشت
فرقی ندارد که جهنم یا بهشت است
هرجا که میگویم حسین، آنجا بهشت است
هر روز از این روضه به آن روضه دویده
حق دارد آنکه گفته این دنیا بهشت است
-
آب از خودش خجل است
از ازل عشق، در دلم بوده
سایۀ بر سرم، علم بوده
خانۀ اولم حرم بوده
-
خدا به ماه رسانده ست دست دریا را
چنان که وقت عطش جرعهای گوارا را
طلب کنید فقط ساقی العطاشا را
هنوز جای علامت به شانۀ پدر است
سپرده زیر علم دست صاحبش ما را
شمس و قمر
شیعه را عمری است دلخوش میکند، غم را ببین!
یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین
بارها شمس و قمر را دیدهای، اما جدا
داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین
یک طرف عباس جولان میدهد، یک سو حسین
چرخش تیغ دو دم را ، مرگ در دم را ببین
پا زمین کوبید اصغر، ای زمین کربلا!
سنگدل! نازک دلی چاه زمزم را ببین
مثل موجیها جهان را ریختی بر هم فرات!
حال بنشین قدرت این اشک نم نم راببین
دوست دارم یک کبوتر باشم اما با دو بام
این حرم تا آن حرم بد نیست، حالم را ببین!
محتشم یک آن فقط چشم دلش را باز کرد
باز کن، این شورش در خلق عالم را ببین
چشم دل وا کن میان روضه با یک یاحسین
پیش رویت بانویی با قامت خم را ببین
گریه کم کردم، گناه اما فراوان یاحسین!
با من از روی کرم رفتار کن، کم را ببین
آی کوروش! ای اسکندر سر از قبرت درآر
امپراطوری بین این دو پرچم را ببین!