- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۳۵۹۵
- شماره مطلب: ۸۷۲۰
-
چاپ
حال پریشان
دارم امشب از گناهانم خجالت میکشم
از گناهان فراوانم خجالت میکشم
سر به زیر انداختم، از روی تو شرمندهام
باز هم سر در گریبانم، خجالت میکشم
اشک را از من گرفته این گناه لعنتی
دارم از خشکی چشمانم خجالت میکشم
من زمین خوردم دوباره، باز دستم را بگیر
من از اینکه سست ایمانم خجالت میکشم
پر نمیگیرم به سوی آسمانت، چون شده
این هوای نفس زندانم، خجالت میکشم
لطفهای بی حسابت زود یادم میرود
من که قدرت را نمیدانم، خجالت میکشم
باز آوردی مرا که چوب کاریام کنی
من از اینکه باز مهمانم، خجالت میکشم
دارم از این حسرت کرببلا دق میکنم
من که از دوری جانانم خجالت میکشم
از همان روزی که بین روضه میگفتم حسین
مادرت میگفت: ای جانم! خجالت میکشم
جان زهرا آبرویم را بخر فردای حشر
فاش گردد روی پنهانم، خجالت میکشم
آمدم با سر به زیری تا مرا حُرّم کنی
من از این حال پریشانم خجالت میکشم
-
یاد محرّم
دارم از داغ غمت اشک دمادم بیشتر
چشمهایم میزند باران نم نم بیشتر
تو جوادی و کرامت با تو معنا میشود
پس دخیل حاجت باب المرادم بیشتر
-
قبولم کن
شبی میان همین روضهها قبولم کن
به حرمت غم آل عبا قبولم کن
درون سینۀ من حبّ مرتضی جاری است
به حق فاطمه و مرتضی قبولم کن
-
تو را به حق دو دست قلم، حلالم کن
زیاد خون به دلت کردهام، حلالم کن
تو خوب بودهای و من بدم، حلالم کن
چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم
در آسمان و زمین محترم، حلالم کن
-
شادی همیشه هست، ولی غم دقیقهای
از من نخواه با تو نباشم دقیقهای
دق میکنم بدون محرّم دقیقهای
بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم
شادی همیشه هست، ولی غم دقیقهای
حال پریشان
دارم امشب از گناهانم خجالت میکشم
از گناهان فراوانم خجالت میکشم
سر به زیر انداختم، از روی تو شرمندهام
باز هم سر در گریبانم، خجالت میکشم
اشک را از من گرفته این گناه لعنتی
دارم از خشکی چشمانم خجالت میکشم
من زمین خوردم دوباره، باز دستم را بگیر
من از اینکه سست ایمانم خجالت میکشم
پر نمیگیرم به سوی آسمانت، چون شده
این هوای نفس زندانم، خجالت میکشم
لطفهای بی حسابت زود یادم میرود
من که قدرت را نمیدانم، خجالت میکشم
باز آوردی مرا که چوب کاریام کنی
من از اینکه باز مهمانم، خجالت میکشم
دارم از این حسرت کرببلا دق میکنم
من که از دوری جانانم خجالت میکشم
از همان روزی که بین روضه میگفتم حسین
مادرت میگفت: ای جانم! خجالت میکشم
جان زهرا آبرویم را بخر فردای حشر
فاش گردد روی پنهانم، خجالت میکشم
آمدم با سر به زیری تا مرا حُرّم کنی
من از این حال پریشانم خجالت میکشم