مشخصات شعر

آیۀ طهر، بین بزم شراب

به تمنا اسیرمان کردند

عاشقی را مسیرمان کردند

زخمی تیغ و تیرمان کردند

درِ این خانه پیرمان کردند

 

مست خمخانۀ غدیر شدیم

سفر عشق را سفیر شدیم

 

درد دادند، ما دوا دیدیم

خاک خوردیم تا شفا دیدیم

در غریبی هم آشنا دیدیم

ناخدا بود، ما خدا دیدیم

 

آسمان، آسمان نمی‌خواهد

کشتی‌اش بادبان نمی‌خواهد

 

ریخت در عشق بال و پرهایم

شب شد از داغ تو سحرهایم

من هم از نسل خونجگرهایم

مُردم از دوری پسرهایم

 

نگرانم، اگر چه محتضرم

از جگرگوشه‌هام بی خبرم

 

نیست ممکن بهار برگردد؟

بی قرارم، قرار برگردد

ماه شب‌های تار برگردد

بنویسید یار برگردد

 

کاروانش عیال هم دارد

کودک خردسال هم دارد

 

غمم از تیر در کمین‌ها نیست

غصه‌ام خاتم نگین‌ها نیست

یا که افتادن زمین‌ها نیست

هر چه گفتم فقط همین‌ها نیست

 

دردم این است: مردم آزارند

به زنان هم نگاه بد دارند

 

کوفه شب‌های سرد هم دارد

مسلم کوچه گرد هم دارد

طوعه تا هست، مرد هم دارد

خوردن سنگ، درد هم دارد

 

بنویسید ماه برگردد

از همان راه، شاه برگردد

 

می‌گذارند شاه را تنها

تیغ کوفی است تیغ دشمن‌ها

سنگ دارند بین دامن‌ها

صحبت خنجر است و گردن‌ها

 

تا زمان هست، تا که فاصله هست

بازگردید، کوفه حرمله هست

 

ترسم از تیر با مهارت‌هاست

ترسم از خیمه‌ها و غارت‌هاست

ترسم از بند و از اسارت‌هاست

ترسم از مجلس جسارت‌هاست

 

آیۀ طهر، بین بزم شراب

ناله‌های رباب،«ای رباب»

 

عده‌ای جنگجو اسیر شدند

عده‌ای هم کمی فقیر شدند

عده‌ای ظاهرا حقیر شدند

همگی جایزه بگیر شدند

 

صحبت نرخ روی هر سر بود

سر تو از همه گران‌تر بود

 

آیۀ طهر، بین بزم شراب

به تمنا اسیرمان کردند

عاشقی را مسیرمان کردند

زخمی تیغ و تیرمان کردند

درِ این خانه پیرمان کردند

 

مست خمخانۀ غدیر شدیم

سفر عشق را سفیر شدیم

 

درد دادند، ما دوا دیدیم

خاک خوردیم تا شفا دیدیم

در غریبی هم آشنا دیدیم

ناخدا بود، ما خدا دیدیم

 

آسمان، آسمان نمی‌خواهد

کشتی‌اش بادبان نمی‌خواهد

 

ریخت در عشق بال و پرهایم

شب شد از داغ تو سحرهایم

من هم از نسل خونجگرهایم

مُردم از دوری پسرهایم

 

نگرانم، اگر چه محتضرم

از جگرگوشه‌هام بی خبرم

 

نیست ممکن بهار برگردد؟

بی قرارم، قرار برگردد

ماه شب‌های تار برگردد

بنویسید یار برگردد

 

کاروانش عیال هم دارد

کودک خردسال هم دارد

 

غمم از تیر در کمین‌ها نیست

غصه‌ام خاتم نگین‌ها نیست

یا که افتادن زمین‌ها نیست

هر چه گفتم فقط همین‌ها نیست

 

دردم این است: مردم آزارند

به زنان هم نگاه بد دارند

 

کوفه شب‌های سرد هم دارد

مسلم کوچه گرد هم دارد

طوعه تا هست، مرد هم دارد

خوردن سنگ، درد هم دارد

 

بنویسید ماه برگردد

از همان راه، شاه برگردد

 

می‌گذارند شاه را تنها

تیغ کوفی است تیغ دشمن‌ها

سنگ دارند بین دامن‌ها

صحبت خنجر است و گردن‌ها

 

تا زمان هست، تا که فاصله هست

بازگردید، کوفه حرمله هست

 

ترسم از تیر با مهارت‌هاست

ترسم از خیمه‌ها و غارت‌هاست

ترسم از بند و از اسارت‌هاست

ترسم از مجلس جسارت‌هاست

 

آیۀ طهر، بین بزم شراب

ناله‌های رباب،«ای رباب»

 

عده‌ای جنگجو اسیر شدند

عده‌ای هم کمی فقیر شدند

عده‌ای ظاهرا حقیر شدند

همگی جایزه بگیر شدند

 

صحبت نرخ روی هر سر بود

سر تو از همه گران‌تر بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×