مشخصات شعر

حسن یوسف

لاله در این بوستان خونین کفن افتاده است
حسن یوسف گوشه‌ای بی پیرهن افتاده است


هر گلی در این چمن سرمست می‌روید ز خاک
بس که در این باغ، جام از دست من افتاده است


از کجا می‌آیی ای بوی بهشتی کاین چنین
لرزه بر اندام آهوی ختن افتاده است


نامه‌ای در دست دارد از هزاران آشنا
این گل قاصد اگر دور از وطن افتاده است


بس که تاریک این صحرا و دل‌ها داغدار
هر گلی امشب به فکر سوختن افتاده است


ای نسیم آهسته پا بگذار، چون هر گوشه‌ای
نسترن افتاده است و یاسمن افتاده است


سرجدا، پیکر جدا، این سرنوشت لاله هاست
این عقیق تر ببین دور از یمن افتاده است

حسن یوسف

لاله در این بوستان خونین کفن افتاده است
حسن یوسف گوشه‌ای بی پیرهن افتاده است


هر گلی در این چمن سرمست می‌روید ز خاک
بس که در این باغ، جام از دست من افتاده است


از کجا می‌آیی ای بوی بهشتی کاین چنین
لرزه بر اندام آهوی ختن افتاده است


نامه‌ای در دست دارد از هزاران آشنا
این گل قاصد اگر دور از وطن افتاده است


بس که تاریک این صحرا و دل‌ها داغدار
هر گلی امشب به فکر سوختن افتاده است


ای نسیم آهسته پا بگذار، چون هر گوشه‌ای
نسترن افتاده است و یاسمن افتاده است


سرجدا، پیکر جدا، این سرنوشت لاله هاست
این عقیق تر ببین دور از یمن افتاده است

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×