- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۱۱۱۶
- شماره مطلب: ۸۶۵۸
-
چاپ
در میان روضه از نفسم رهایم میکنند
حس من این است: هردم بی وفاتر میشوم
دائما از یوسف زهرا جداتر میشوم
اشکهایش را نمیفهمد دل آلودهام
هر چه یادم میکند، بی اعتناتر میشوم
بندهای بی دست و پا هستم، زمان معصیت
دست و پا گم میکنم، بی دست و پاتر میشوم
جای من العفو میگوید که راهم میدهند
من ولی جای تشکر، بی حیاتر میشوم
با همه رسواییام وقتی به دادم میرسد
با نگاه مهربانش آشناتر میشوم
هر چه هم بد باشم، آخر سائل این خانهام
با گدایی کریمان پر بهاتر میشوم
بر دل آلودۀ خود آب و جارو میزنم
چون که با این گریه کردن، با صفاتر میشوم
در میان روضه از نفسم رهایم میکنند
با سلامی بر حسین، از خود رهاتر میشوم
درد من جان کندن آقاست، زیر نیزهها
حاجت درمان ندارم، مبتلاتر میشوم
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
در میان روضه از نفسم رهایم میکنند
حس من این است: هردم بی وفاتر میشوم
دائما از یوسف زهرا جداتر میشوم
اشکهایش را نمیفهمد دل آلودهام
هر چه یادم میکند، بی اعتناتر میشوم
بندهای بی دست و پا هستم، زمان معصیت
دست و پا گم میکنم، بی دست و پاتر میشوم
جای من العفو میگوید که راهم میدهند
من ولی جای تشکر، بی حیاتر میشوم
با همه رسواییام وقتی به دادم میرسد
با نگاه مهربانش آشناتر میشوم
هر چه هم بد باشم، آخر سائل این خانهام
با گدایی کریمان پر بهاتر میشوم
بر دل آلودۀ خود آب و جارو میزنم
چون که با این گریه کردن، با صفاتر میشوم
در میان روضه از نفسم رهایم میکنند
با سلامی بر حسین، از خود رهاتر میشوم
درد من جان کندن آقاست، زیر نیزهها
حاجت درمان ندارم، مبتلاتر میشوم