- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
- بازدید: ۴۴۴۵
- شماره مطلب: ۸۵۱
-
چاپ
زینب نمرده، پرچم تو خم نمیشود
گرچه درخت سرو منعّم نمیشود
زین پس کسی شبیه حسین خم نمیشود
غارتزده منم که ترا میدهم ز دست
دیگر چنین بساط، فراهم نمیشود
تو بهر من همان قد رعنای سابقی
یک ذره از شکوه قدت کم نمیشود
زلف مرا دگر سرشانه حریف نیست
بعد از تو این سپاه، منظم نمیشود
ای کعبه از طواف سنان زخم گشتهای
این خانه به جز زخم مکرّم نمیشود
سر برمدار از سر دامان من اخا
آیا حسین بهر تو محرم نمیشود؟
کار خداست، عیب به زنها نمیکنم
دیگر گره به مقنعه محکم نمیشود
بازو تکان نده که تکان میخورد دلم
زینب نمرده، پرچم تو خم نمیشود
امالبنین چگونه بخواند ز داغ دل
دم بی دو دست ناظم دم دم نمیشود
بر زخم ابروان تو دادیم منصبی
بی حکمرانی تو محرّم نمیشود
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
زینب نمرده، پرچم تو خم نمیشود
گرچه درخت سرو منعّم نمیشود
زین پس کسی شبیه حسین خم نمیشود
غارتزده منم که ترا میدهم ز دست
دیگر چنین بساط، فراهم نمیشود
تو بهر من همان قد رعنای سابقی
یک ذره از شکوه قدت کم نمیشود
زلف مرا دگر سرشانه حریف نیست
بعد از تو این سپاه، منظم نمیشود
ای کعبه از طواف سنان زخم گشتهای
این خانه به جز زخم مکرّم نمیشود
سر برمدار از سر دامان من اخا
آیا حسین بهر تو محرم نمیشود؟
کار خداست، عیب به زنها نمیکنم
دیگر گره به مقنعه محکم نمیشود
بازو تکان نده که تکان میخورد دلم
زینب نمرده، پرچم تو خم نمیشود
امالبنین چگونه بخواند ز داغ دل
دم بی دو دست ناظم دم دم نمیشود
بر زخم ابروان تو دادیم منصبی
بی حکمرانی تو محرّم نمیشود