- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۲۹۴۱
- شماره مطلب: ۷۷۲۱
-
چاپ
ذکر لبان ما صف محشر بُود: حسین
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید
الطاف خاندان کرامت به ما رسید
وقتی برای خون خدا نوحهخوان شدیم
بالاترین مقام عبادت به ما رسید
اسلام را محرم او زنده کرده است
این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید
روز ازل که موسم تقسیم رزق بود
از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید
اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت
تا قطرهای ز زمزم تربت به ما رسید
ذکر لبان ما صف محشر بُود: حسین
بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید
ما نوکران فاطمهایم و عجب مدار
روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید
مستیم ما ز بادۀ «احلی من العسل»
اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید
از نالۀ یتیم حسن زیر سمّ اسب
راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید
-
آتش اشک
ای خیمۀ عشق از تو بر پا مانده
ای از تو دهان علم هم وا مانده
از آتش اشکهایتان معلوم است
در کرب و بلا کودکیات جا مانده
-
نسیم پرچم
ما را نسیم پرچم تو زنده میکند
زخمی است دل که مرهم تو زنده میکند
خشکیده بود چند صباحی قنات اشک
این چشمه را ولی غم تو زنده میکند
-
محرم مثل تو ناحیه میخوانم؟ نمیدانم
چرا آوارۀ کوه و بیابانم؟ نمیدانم
چه میخواهد غم عشق تو از جانم؟ نمیدانم
به سمت آسمان رو میکنم هر جمعه میپرسم
کجایی ماه پشت ابر پنهانم؟ نمیدانم
ذکر لبان ما صف محشر بُود: حسین
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید
الطاف خاندان کرامت به ما رسید
وقتی برای خون خدا نوحهخوان شدیم
بالاترین مقام عبادت به ما رسید
اسلام را محرم او زنده کرده است
این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید
روز ازل که موسم تقسیم رزق بود
از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید
اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت
تا قطرهای ز زمزم تربت به ما رسید
ذکر لبان ما صف محشر بُود: حسین
بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید
ما نوکران فاطمهایم و عجب مدار
روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید
مستیم ما ز بادۀ «احلی من العسل»
اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید
از نالۀ یتیم حسن زیر سمّ اسب
راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید