- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۲۶۴۲
- شماره مطلب: ۷۶۷۶
-
چاپ
به فکر کربلا بودم، درآوردم سر از مشهد
به فکر کربلا بودم، درآوردم سر از مشهد
بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد
اگر که میل حج دارم، چه جایی بهتر از اینجا؟
اگر قصد سفر کردم، چه جایی بهتر از مشهد؟
امیدی به من و این طبع خشکیده نبود، اما
به لطفش بردهام با خود غزلهای تر از مشهد
گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد
سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد
پدیده، این نمایشگاه الطاف خداوندی ست
ندیدم شهر زیبایی تماشایی تر از مشهد
برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد
چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد
«به جان مادرت زهرا قسم» رد خور ندارد که
نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد
اگر روزی شود تنها بلیط رفت میگیرم
چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد
-
سلوک عاشقی
زرق و برق سفرۀ شاهانه میخواهم چه کار؟
اشک چشمم هست، آب و دانه میخواهم چه کار؟
اولین شرط سلوک عاشقی، آوارگی ست
از ازل دربه درم، کاشانه میخواهم چه کار؟
-
سیب نوبر
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین
بهر دیدار توای تاج سر ام البنین
آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت
شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین
-
لباس شمر به تن کرد و منع آبت کرد
رسیده جان به لب اطهرت؛ ابالهادی
نشسته پیک اجل در برت؛ ابالهادی!
دوباره قصۀ زهر و دوباره نامردی
کبود شد همۀ پیکرت؛ ابالهادی!
-
میان روضۀ تو از هلال یاد میشود
یکی بخیل میشود، یکی جواد میشود
یکی مرید میشود، یکی مراد میشود
یکی امیر میشود، برای سلطنت ولی
یکی تمام عمر، عبد خانهزاد میشود
به فکر کربلا بودم، درآوردم سر از مشهد
به فکر کربلا بودم، درآوردم سر از مشهد
بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد
اگر که میل حج دارم، چه جایی بهتر از اینجا؟
اگر قصد سفر کردم، چه جایی بهتر از مشهد؟
امیدی به من و این طبع خشکیده نبود، اما
به لطفش بردهام با خود غزلهای تر از مشهد
گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد
سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد
پدیده، این نمایشگاه الطاف خداوندی ست
ندیدم شهر زیبایی تماشایی تر از مشهد
برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد
چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد
«به جان مادرت زهرا قسم» رد خور ندارد که
نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد
اگر روزی شود تنها بلیط رفت میگیرم
چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد