- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۳۰۹۸۱
- شماره مطلب: ۷۶۴۶
-
چاپ
خداحافظ جوشن تقوی
خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابوحمزه
خداحافظ ای رفیق دلم، میروی ز برم، با چنین غمزه
خداحافظ افتتاح سحر،ای مجیر سحر، گریۀ شبها
خداحافظ جوشن تقوی، مونس دلها هدیۀ زهرا
همه هستم رفته از دستم، امید دل را به تو بستم
ای خدا العفو، ای خدا العفو
اگر رفتی ای مه رمضان، همره شهدا، محضر داور
مبر ای ماه آبروی مرا، جان آل عبا، پیش پیغمبر
مکن شکوه از معاصی من، روح عاصی من در بر حیدر
مکن شرم و روسیاهی من آشکارا بر دیدۀ کوثر
نما ای مه آبرو داری، که داری با من سر یاری
ای خدا العفو، ای خدا العفو
سحر خیزان کو مه رمضان، سایۀ سرمان همنشین ما
چه شدای هم سفرۀ سحرم سوز آه و دل آتشین ما
ندانستم قدر قدر تو را، ای عطای خدا، ای مه خوبان
مبر با خود سوز و آه و دعا، شور و حال مرا در شب حجران
به تاب و تب عادتم دادی، به اشک شب عادتم دادی
ای خدا العفو، ای خدا العفو
کنون که تو میروی ز برم، ای تو تاج سرم، ای حبیب من
نما عهدی بر دل و جگرم، چشم و روی ترم، ای طبیب من
شب عید و دست خالی من، خسته بالی من شوق هر عهدی
مرا فرما با امام هدی همچنان شهدا یاور مهدی
منو حجر صاحب این ماه، تو و یاری در تمام راه
ای خدا العفو،ای خدا العفو
مرا کردی همنشین خدا، ای مه شهدا، ای مه رحمت
نشان دادی در میان دعا، جلوۀ سعدا با همه عزت
مرا بردی گه به کرب وبلا، گه مدینه و یا کوچۀ نیلی
گهی خواندی روضۀ پهلو، از غم بازو یا غم سیلی
بیا و کار خدایی کن، مرا دیگر کربلایی کن
نینوایی کن، نینوایی کن
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
خداحافظ جوشن تقوی
خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابوحمزه
خداحافظ ای رفیق دلم، میروی ز برم، با چنین غمزه
خداحافظ افتتاح سحر،ای مجیر سحر، گریۀ شبها
خداحافظ جوشن تقوی، مونس دلها هدیۀ زهرا
همه هستم رفته از دستم، امید دل را به تو بستم
ای خدا العفو، ای خدا العفو
اگر رفتی ای مه رمضان، همره شهدا، محضر داور
مبر ای ماه آبروی مرا، جان آل عبا، پیش پیغمبر
مکن شکوه از معاصی من، روح عاصی من در بر حیدر
مکن شرم و روسیاهی من آشکارا بر دیدۀ کوثر
نما ای مه آبرو داری، که داری با من سر یاری
ای خدا العفو، ای خدا العفو
سحر خیزان کو مه رمضان، سایۀ سرمان همنشین ما
چه شدای هم سفرۀ سحرم سوز آه و دل آتشین ما
ندانستم قدر قدر تو را، ای عطای خدا، ای مه خوبان
مبر با خود سوز و آه و دعا، شور و حال مرا در شب حجران
به تاب و تب عادتم دادی، به اشک شب عادتم دادی
ای خدا العفو، ای خدا العفو
کنون که تو میروی ز برم، ای تو تاج سرم، ای حبیب من
نما عهدی بر دل و جگرم، چشم و روی ترم، ای طبیب من
شب عید و دست خالی من، خسته بالی من شوق هر عهدی
مرا فرما با امام هدی همچنان شهدا یاور مهدی
منو حجر صاحب این ماه، تو و یاری در تمام راه
ای خدا العفو،ای خدا العفو
مرا کردی همنشین خدا، ای مه شهدا، ای مه رحمت
نشان دادی در میان دعا، جلوۀ سعدا با همه عزت
مرا بردی گه به کرب وبلا، گه مدینه و یا کوچۀ نیلی
گهی خواندی روضۀ پهلو، از غم بازو یا غم سیلی
بیا و کار خدایی کن، مرا دیگر کربلایی کن
نینوایی کن، نینوایی کن