- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۲۷۵۸۱
- شماره مطلب: ۷۶۳۴
-
چاپ
پریشانی حسین
سلام ما به علی و نماز آخر او
به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او
سلام ما به علی و به عدل و ایمانش
سلام ما به رخ غرق خون و منبر او
سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد
سلام ما به رخ غرق خون اطهر او
سلام ما به پریشانی حسین و حسن
سلام ما به دل پر ز آه دختر او
سلام ما به نفسهای نفس پیغمبر
سلام ما به فروغ نگاه آخر او
سلام ما به غمی کز مدینه دارد او
سلام ما به ملاقات او و همسر او
چو خاک اوست سزای ابوذر و مقداد
فتاده است «وفائی» به خاک قنبر او
-
مثل نخلی که فتاده است کنار دریا
از شرار دل من چشم ترم میسوزد
دل من بیشتر از زخم سرم میسوزد
مثل نخلی که فتاده است کنار دریا
دل گرفته شرر و چشم ترم میسوزد
-
بیت ولایت بعد از او بیت الحزن شد
کوفه پس از حیدر فضای مبهمی داشت
آن شهر غم هر گوشه آثار غمی داشت
در کوچههای شهر غمآلود کوفه
هرجا یتیمی بود، حال درهمی داشت
-
نماز نافله
شبی که عشق به دستش، عنان راحله داشت
ز راه دور، یتیمی، نظر به قافله داشت
دلش به همره آن کاروان، سفر میکرد
ز کاروان اسیران اگر چه فاصله داشت
پریشانی حسین
سلام ما به علی و نماز آخر او
به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او
سلام ما به علی و به عدل و ایمانش
سلام ما به رخ غرق خون و منبر او
سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد
سلام ما به رخ غرق خون اطهر او
سلام ما به پریشانی حسین و حسن
سلام ما به دل پر ز آه دختر او
سلام ما به نفسهای نفس پیغمبر
سلام ما به فروغ نگاه آخر او
سلام ما به غمی کز مدینه دارد او
سلام ما به ملاقات او و همسر او
چو خاک اوست سزای ابوذر و مقداد
فتاده است «وفائی» به خاک قنبر او