- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۵۱۱۹
- شماره مطلب: ۷۳۸۸
-
چاپ
عرش خدا
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن
حالا که میزنی، جلوی آشنا نزن
سجاده و عبای مرا میکشی، بکش
اما لگد به تربت کرب و بلا نزن
آتش زدی به زندگیام بس کن و برو
دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن
در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟
حداقل مقابل همسایهها نزن
با تازیانهات به سر و صورتم بزن
حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن
بالای مرکبی و خجالت نمیکشی
پیچیده پای من چه کنم؟ بی حیا نزن
موی سپید دارم و شیخ الائمهام
هر طور میزنی بزنم، با عصا نزن
وقت گریز من شده «نوحوا علی الحسین»
زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن
ای شمر بس کن و به روی سینهاش نرو
با چکمهات قدم روی عرش خدا نزن
با دست و پا زدن گرهای وا نمیشود
تشنه لبم عزیز دلم، دست و پا نزن
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
عرش خدا
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن
حالا که میزنی، جلوی آشنا نزن
سجاده و عبای مرا میکشی، بکش
اما لگد به تربت کرب و بلا نزن
آتش زدی به زندگیام بس کن و برو
دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن
در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟
حداقل مقابل همسایهها نزن
با تازیانهات به سر و صورتم بزن
حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن
بالای مرکبی و خجالت نمیکشی
پیچیده پای من چه کنم؟ بی حیا نزن
موی سپید دارم و شیخ الائمهام
هر طور میزنی بزنم، با عصا نزن
وقت گریز من شده «نوحوا علی الحسین»
زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن
ای شمر بس کن و به روی سینهاش نرو
با چکمهات قدم روی عرش خدا نزن
با دست و پا زدن گرهای وا نمیشود
تشنه لبم عزیز دلم، دست و پا نزن