مشخصات شعر

عرش خدا

بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن

حالا که می‌‌زنی، جلوی آشنا نزن

 

سجاده و عبای مرا می‌‌کشی، بکش

اما لگد به تربت کرب و بلا نزن

 

آتش زدی به زندگی‌ام بس کن و برو

دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن

 

در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟

حداقل مقابل همسایه‌ها نزن

 

با تازیانه‌ات به سر و صورتم بزن

حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن

 

بالای مرکبی و خجالت نمی‌کشی

پیچیده پای من چه کنم؟ بی حیا نزن

 

موی سپید دارم و شیخ الائمه‌ام

هر طور می‌‌زنی بزنم، با عصا نزن

 

وقت گریز من شده «نوحوا علی الحسین»

زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن

 

ای شمر بس کن و به روی سینه‌اش نرو

با چکمه‌ات قدم روی عرش خدا نزن

 

با دست و پا زدن گره‌ای وا نمی‌شود

تشنه لبم عزیز دلم، دست و پا نزن

 

عرش خدا

بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن

حالا که می‌‌زنی، جلوی آشنا نزن

 

سجاده و عبای مرا می‌‌کشی، بکش

اما لگد به تربت کرب و بلا نزن

 

آتش زدی به زندگی‌ام بس کن و برو

دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن

 

در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟

حداقل مقابل همسایه‌ها نزن

 

با تازیانه‌ات به سر و صورتم بزن

حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن

 

بالای مرکبی و خجالت نمی‌کشی

پیچیده پای من چه کنم؟ بی حیا نزن

 

موی سپید دارم و شیخ الائمه‌ام

هر طور می‌‌زنی بزنم، با عصا نزن

 

وقت گریز من شده «نوحوا علی الحسین»

زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن

 

ای شمر بس کن و به روی سینه‌اش نرو

با چکمه‌ات قدم روی عرش خدا نزن

 

با دست و پا زدن گره‌ای وا نمی‌شود

تشنه لبم عزیز دلم، دست و پا نزن

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×