- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۳۰۹۸
- شماره مطلب: ۷۳۰۵
-
چاپ
نگهدارِِ تهران
بنوشان به ما از می ناب خود
که ماه جهانی و مهتاب خود
نگه دارِ تهران دماوند نیست
تویی و دعای به محراب خود
کلام گهربارت از «جامعه» ست
گهربار ما و گهریاب خود
امام دهم هم خیال تو را
نموده چنین راحت از باب خود
تو هم انتظار فرج میکشی
پس از مرگ خود هم به سرداب خود
حرم را حرم کردهای با حسین
مرا بردهای سمت ارباب خود
که در شهر ری عکس شش گوشه را
نگه داشتی در دل قاب خود
درو چون که میگشت گندم به ری
تو چون شمع در جمع اصحاب خود؛
از آن روضه میساختی، جمع را
پریشان و گریان و بی تاب خود
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
نگهدارِِ تهران
بنوشان به ما از می ناب خود
که ماه جهانی و مهتاب خود
نگه دارِ تهران دماوند نیست
تویی و دعای به محراب خود
کلام گهربارت از «جامعه» ست
گهربار ما و گهریاب خود
امام دهم هم خیال تو را
نموده چنین راحت از باب خود
تو هم انتظار فرج میکشی
پس از مرگ خود هم به سرداب خود
حرم را حرم کردهای با حسین
مرا بردهای سمت ارباب خود
که در شهر ری عکس شش گوشه را
نگه داشتی در دل قاب خود
درو چون که میگشت گندم به ری
تو چون شمع در جمع اصحاب خود؛
از آن روضه میساختی، جمع را
پریشان و گریان و بی تاب خود