- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۲۵۸۴
- شماره مطلب: ۷۲۱۶
-
چاپ
ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند هفتم)
خون از زبان خامه حزین! این قدر مریز
دستی به دل گذار، درین شور رستخیز
خامش نشین دلا! که به جایی نمیرسد
با روزگار خصمی و با آسمان ستیز
آسودگی محال بود در بسیط خاک
مریخ دشنه دارد و رامح سنان تیر
تن زن درین شکنج تن و صبر پیشه کن
گیرم که پای سعی بود که ره گریز
حیرت تو را بس است از احوال رفتگان
زندانی حیات بود یوسف عزیز
یارب! به جیب چاک جوانان پارسا
یارب! به نور سینه پاکان صبح خیز
یارب! به اشک چشم یتیمان خسته دل
یارب! به خون گرم جگرهای ریز ریز
کز قید جسم تیره چون جان را رها کنی
حشر مرا به زمرۀ آل عبا کنی
-
ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند ششم)
نخل تری به تیشه عدوان فکندهای
از پا ستون کعبه ایمان فکندهای
از تشنگی سفینه آل رسول را
در خاک و خون به لجه طوفان فکندهای -
ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند چهارم)
خونین لوای معرکه کارزار کو؟
میدان پر از غبار بود، شهسوار کو؟
واحسرتا! که از نفس سرد روزگار
افسرده شد ریاض امامت، بهار کو؟ -
ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند پنجم)
ای دل! چه شد که از جگر افغان نمیکشی؟
آهی به یاد شاه شهیدان نمیکشی؟
سرها جدا فتاده، تن سروران جدادر کربلا سری به بیابان نمیکشی؟
ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند هفتم)
خون از زبان خامه حزین! این قدر مریز
دستی به دل گذار، درین شور رستخیز
خامش نشین دلا! که به جایی نمیرسد
با روزگار خصمی و با آسمان ستیز
آسودگی محال بود در بسیط خاک
مریخ دشنه دارد و رامح سنان تیر
تن زن درین شکنج تن و صبر پیشه کن
گیرم که پای سعی بود که ره گریز
حیرت تو را بس است از احوال رفتگان
زندانی حیات بود یوسف عزیز
یارب! به جیب چاک جوانان پارسا
یارب! به نور سینه پاکان صبح خیز
یارب! به اشک چشم یتیمان خسته دل
یارب! به خون گرم جگرهای ریز ریز
کز قید جسم تیره چون جان را رها کنی
حشر مرا به زمرۀ آل عبا کنی