مشخصات شعر

دل شیدایی

بر سر کوی تو عمری به تماشا ماندیم
در کویر دل سودا زده تنها ماندیم

تا رخم سرخ نبینند رقیبان از شرم
سر بازار تو پیوسته به حاشا ماندیم
 
دل شیدایی ما شیفته روی تو بود
سالیانی است که با این دل شیدا ماندیم

آنچنان سینۀ ما سوخته عشق تو بود
که در این مهلکه از سینۀ خود جا ماندیم

طشت رسوایی ما عاقبت از بام افتاد
نرسیدیم به گرد تو و رسوا ماندیم

رهرو عشق تو ماندیم و به سودای وصال
از همه بود و نبود دل خود وا ماندیم

همه شب سوخته دل از غم هجران تو باز
به امید سحرت در ره فردا ماندیم

رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم

دل شیدایی

بر سر کوی تو عمری به تماشا ماندیم
در کویر دل سودا زده تنها ماندیم

تا رخم سرخ نبینند رقیبان از شرم
سر بازار تو پیوسته به حاشا ماندیم
 
دل شیدایی ما شیفته روی تو بود
سالیانی است که با این دل شیدا ماندیم

آنچنان سینۀ ما سوخته عشق تو بود
که در این مهلکه از سینۀ خود جا ماندیم

طشت رسوایی ما عاقبت از بام افتاد
نرسیدیم به گرد تو و رسوا ماندیم

رهرو عشق تو ماندیم و به سودای وصال
از همه بود و نبود دل خود وا ماندیم

همه شب سوخته دل از غم هجران تو باز
به امید سحرت در ره فردا ماندیم

رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×