- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۲۱۹۲
- شماره مطلب: ۷۱۶۷
-
چاپ
عطر سیب
او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت
با نام مجتباییاش انسی عجیب داشت
او هم کریم بود و به هنگام بخششش
خورشید و ماه، یا که ستاره به جیب داشت
آری تمام اهل مقاتل نوشتهاند
دشمن هم ازعنایت و لطفش نصیب داشت
مثل حسن حرم به مزارش وفا نکرد
دیدم که صحن خاکی و قبری غریب داشت
بوی گلوله میدهد آن صحنها ولی
روزی شبیه کرببلا عطر سیب داشت
دستم به سمت چاک گریبان خویش رفت
وقتی که نام او به لبش عندلیب داشت
او دست خاک زلف پریشان خود نداد
بالا سرش به جای سنان او طبیب داشت
وقتی که زهر پا به روی سینهاش گذاشت
فرزند او به روی لب امن یجیب داشت
ابن الرضای سوم این خانواده هم
مرثیهای شبیه به یابن الشبیب داشت
خاکی شده است صورت گلدستههای او
یعنی که میل روضۀ خذالتریب داشت
از روی نیزهها سراو خورد بر زمین
این روضه سخت بود و فراز و نشیب داشت
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
عطر سیب
او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت
با نام مجتباییاش انسی عجیب داشت
او هم کریم بود و به هنگام بخششش
خورشید و ماه، یا که ستاره به جیب داشت
آری تمام اهل مقاتل نوشتهاند
دشمن هم ازعنایت و لطفش نصیب داشت
مثل حسن حرم به مزارش وفا نکرد
دیدم که صحن خاکی و قبری غریب داشت
بوی گلوله میدهد آن صحنها ولی
روزی شبیه کرببلا عطر سیب داشت
دستم به سمت چاک گریبان خویش رفت
وقتی که نام او به لبش عندلیب داشت
او دست خاک زلف پریشان خود نداد
بالا سرش به جای سنان او طبیب داشت
وقتی که زهر پا به روی سینهاش گذاشت
فرزند او به روی لب امن یجیب داشت
ابن الرضای سوم این خانواده هم
مرثیهای شبیه به یابن الشبیب داشت
خاکی شده است صورت گلدستههای او
یعنی که میل روضۀ خذالتریب داشت
از روی نیزهها سراو خورد بر زمین
این روضه سخت بود و فراز و نشیب داشت