- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۵۶۸۵
- شماره مطلب: ۷۱۶۰
-
چاپ
نجف و کربلا دلم لرزید
قصد، قصد زیارت است اما، مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هر آنکس دید، گفت باید به کربلا برود
نجف و کربلا دلم لرزید، مشهد و کاظمین، خوب آمد
یازده بار استخاره زده، تا بفهمد به سامرا برود
ابتدای مسیر الله است، انتهایش بقیه الله است
سامرا وعده گاه آخر ماست، جاده باید به انتها برود
همه یک روح و یک بدن هستید، پس تمام شما حسن هستید
دل من با تو سامرایی شد، تا به دیدار مجتبی برود
تو بقیع پر از مخاطرهای،کربلایی و در محاصرهای
یا که باید جگر به زهر دهی، یا سرت روی نیزهها برود
دل به غم هرچه مبتلا میشد، پیش تو سر من رءا میشد
بعد تو بار غم گرفته به دوش، دل که تا سُّر من رءا برود
-
گنجینۀ اسرار
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
شور و حالم قیل و قال کوچه و بازار شد
هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم، دلم گنجینۀ اسرار شد
-
ارث قبیله
ارث قبیله است که هرکس جوانتر است
مویش سفید گشته و قدش کمانتر است
این بیست و پنج سال که سنی نمیشود
اما بهار عمر شما پر خزانتر است
-
نور واحد
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیر و جوان نداشت، که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
-
عشق در کرببلا و زندگی در کربلاست
بشنو از من، دارم از یارم حکایت میکنم
سینهای دارم کز آن شرح محبت میکنم
هر جوانی را دلی هر عاشقی را سینهای است
من دلی دارم که آن را وقف هیئت میکنم
نجف و کربلا دلم لرزید
قصد، قصد زیارت است اما، مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هر آنکس دید، گفت باید به کربلا برود
نجف و کربلا دلم لرزید، مشهد و کاظمین، خوب آمد
یازده بار استخاره زده، تا بفهمد به سامرا برود
ابتدای مسیر الله است، انتهایش بقیه الله است
سامرا وعده گاه آخر ماست، جاده باید به انتها برود
همه یک روح و یک بدن هستید، پس تمام شما حسن هستید
دل من با تو سامرایی شد، تا به دیدار مجتبی برود
تو بقیع پر از مخاطرهای،کربلایی و در محاصرهای
یا که باید جگر به زهر دهی، یا سرت روی نیزهها برود
دل به غم هرچه مبتلا میشد، پیش تو سر من رءا میشد
بعد تو بار غم گرفته به دوش، دل که تا سُّر من رءا برود