- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۳۴۸۳
- شماره مطلب: ۷۱۵۰
-
چاپ
مرقدش کربلای ایران شد
آمده عشق را کند اثبات
مردی از خانوادۀ سادات
حسنی زادهای جلیل القدر
ساقیِ بادهای جلیل القدر
شام یلدایِ غصه طی گشته
روشنی بخش شهر ری گشته
عابر کوچههای دلداری
مرشد دستههای عیاری
آمد و با خودش صفا آورد
عطر شهرِ مدینه را آورد
نکته آموز منبر مولا
روضه خوان مصائب زهرا
آمد و کوچه خیسِ باران شد
مرقدش کربلای ایران شد
یادمان داد و زندگی کردیم
تا به امروز بندگی کردیم
از سفر تحفه پُر بها آورد
مُهر و تسبیح کربلا آورد
آمد و یک سبد بهار آورد
عشق را او سرِ قرار آورد
مست بود و خُم شعف آورد
دف و تنبور از نجف آورد
از لب یار و زلف و ابرو گفت
صدوده بار نعره زد، هو گفت
شعله بود و تبش نمیافتاد
یا علی از لبش نمیافتاد
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
مرقدش کربلای ایران شد
آمده عشق را کند اثبات
مردی از خانوادۀ سادات
حسنی زادهای جلیل القدر
ساقیِ بادهای جلیل القدر
شام یلدایِ غصه طی گشته
روشنی بخش شهر ری گشته
عابر کوچههای دلداری
مرشد دستههای عیاری
آمد و با خودش صفا آورد
عطر شهرِ مدینه را آورد
نکته آموز منبر مولا
روضه خوان مصائب زهرا
آمد و کوچه خیسِ باران شد
مرقدش کربلای ایران شد
یادمان داد و زندگی کردیم
تا به امروز بندگی کردیم
از سفر تحفه پُر بها آورد
مُهر و تسبیح کربلا آورد
آمد و یک سبد بهار آورد
عشق را او سرِ قرار آورد
مست بود و خُم شعف آورد
دف و تنبور از نجف آورد
از لب یار و زلف و ابرو گفت
صدوده بار نعره زد، هو گفت
شعله بود و تبش نمیافتاد
یا علی از لبش نمیافتاد