- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۸۰۳
- شماره مطلب: ۷۰۶۰
-
چاپ
بعد هر زخم که خوردیم، نمـک میآید
آمده دشمن بد مـست، عمو اینجاها
چقدر پارۀ سنگ است، عمو اینجاها
از چپ و راست برای تو بلا میآید
چقدر تیر رها هست عــمو اینجاها
از حرم تا خود گودال، حراجی زدهاند
همه با پا و سر و دست، عمو ایــــنجاها
دور و اطراف تو را نیزه شکسته سد کرد
شده انگار کـه بن بست، عمو اینجاها
سرمن رفت، چقدر اسب دوان آمده است
چقدر سینه که نشکست، عمو اینجاها
گرم تو بودم و انـــــگار حواسم شد پرت
دست بی جان من از زیر لباسم شد پرت
بعد هر زخم که خوردیم، نمـک میآید
لشکری آمده و شمر کمک میآید
مطمئن نیست مگر مادر تو اینجا نیست؟
پس چرا باز هراسان، دو به شک میآید؟
بعد گرمای نفس گیر دو سه روز اخیر
خـبـر آمــــدن باد کـــتک میآید
آخرش قرعه بنام چه کســی میافتد؟
اصلاً انگار برای همه تـک میآید
مشعل آتش و اطفال و صـدای سیلی
جنسشان جور شده، بوی فدک میآید
استخوانهای رقیه چه صدایی کردند
دردم از گفتن آن چند ترک میآید
بین آغوش تو کم شد همه فـاصلهها
خوب شد قسمت پاهام نشد سلسلهها
-
میوههای استجابت
خواستم دل را بساط غم کنم
تا ز داغی عزایت کم کنم
بر کویر خشک لبهایت چو ابر
بارشی میخواستم نم نم کنم -
نفس ِتـنگ کبوترها
خواب دیدم که گل روی تو پر پر میگـشت
و لبت بسکه ترک داشت ز خون تر میگشتخواب دیدم نفس ِتـنگ کبوترها را
قفس دست شما را که پُر از پَـر میگشت -
خندهات خندۀ ملیح حسین
مستم از جام، مستم از باده
سر خوشی کار دست من داده
نام من عبد ، عبد ثارالله
کنیهام عاشق جنون زاده
بعد هر زخم که خوردیم، نمـک میآید
آمده دشمن بد مـست، عمو اینجاها
چقدر پارۀ سنگ است، عمو اینجاها
از چپ و راست برای تو بلا میآید
چقدر تیر رها هست عــمو اینجاها
از حرم تا خود گودال، حراجی زدهاند
همه با پا و سر و دست، عمو ایــــنجاها
دور و اطراف تو را نیزه شکسته سد کرد
شده انگار کـه بن بست، عمو اینجاها
سرمن رفت، چقدر اسب دوان آمده است
چقدر سینه که نشکست، عمو اینجاها
گرم تو بودم و انـــــگار حواسم شد پرت
دست بی جان من از زیر لباسم شد پرت
بعد هر زخم که خوردیم، نمـک میآید
لشکری آمده و شمر کمک میآید
مطمئن نیست مگر مادر تو اینجا نیست؟
پس چرا باز هراسان، دو به شک میآید؟
بعد گرمای نفس گیر دو سه روز اخیر
خـبـر آمــــدن باد کـــتک میآید
آخرش قرعه بنام چه کســی میافتد؟
اصلاً انگار برای همه تـک میآید
مشعل آتش و اطفال و صـدای سیلی
جنسشان جور شده، بوی فدک میآید
استخوانهای رقیه چه صدایی کردند
دردم از گفتن آن چند ترک میآید
بین آغوش تو کم شد همه فـاصلهها
خوب شد قسمت پاهام نشد سلسلهها