- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۰۳۸
- شماره مطلب: ۷۰۳۴
-
چاپ
کوچههای نامحرم
به دامنم ببرد رشک، آسمان بابا!
به ماه تا که تو را میدهم نشان بابا!
تو بعد نیزه و طشت و تنور و خورجینها
شدی به کودک ویرانه میهمان بابا!
کلافه کرده مرا این خرابۀ تاریک
کلافه کرده مرا درد استخوان بابا!
هراس دارم از این کوچههای نامحرم
ز بس که طعنه شنیدم از این و آن بابا!
خرابه تکیه و منبر شده است دامانم
گلوی تشنه و زخم تو روضهخوان بابا!
تو زخم روی لبت خورد و من سر جگرم
ز بس که زد به لبت چوب خیزران بابا!
تو را به گودی مقتل کشیدهاند و مرا
کسی به سمت خرابه کشان کشان بابا!
کشید زلف تو را مشت شمر در گودال
کشید موی مرا دست ساربان بابا!
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
کوچههای نامحرم
به دامنم ببرد رشک، آسمان بابا!
به ماه تا که تو را میدهم نشان بابا!
تو بعد نیزه و طشت و تنور و خورجینها
شدی به کودک ویرانه میهمان بابا!
کلافه کرده مرا این خرابۀ تاریک
کلافه کرده مرا درد استخوان بابا!
هراس دارم از این کوچههای نامحرم
ز بس که طعنه شنیدم از این و آن بابا!
خرابه تکیه و منبر شده است دامانم
گلوی تشنه و زخم تو روضهخوان بابا!
تو زخم روی لبت خورد و من سر جگرم
ز بس که زد به لبت چوب خیزران بابا!
تو را به گودی مقتل کشیدهاند و مرا
کسی به سمت خرابه کشان کشان بابا!
کشید زلف تو را مشت شمر در گودال
کشید موی مرا دست ساربان بابا!