مشخصات شعر

گلدسته‌های نیزه

 

قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود

پژمرده از ندیدن خورشید و ماه بود

 

با آنکه رنگ چادر او رفت در مسیر

از هر طرف اسیر هجوم نگاه بود

 

در انزوای غربت و در انحصار غم

کار مدام روز و شبش اشک و آه بود

 

پشت ستم شکست ز طوفان گریه‌اش

او یک تنه برای خودش یک سپاه بود

 

با آنکه نور ماه به چشمش نمی‌رسید

گلدسته‌های نیزه برایش پناه بود

 

آیینه بود و هر قدم از کینه ها شکست

این سنگ‌ها تقاص کدامین گناه بود؟

 

مرگ رقیه خورد رقم در خرابه! نه!

شاید زمان رد شدن از قتلگاه بود

 

گلدسته‌های نیزه

 

قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود

پژمرده از ندیدن خورشید و ماه بود

 

با آنکه رنگ چادر او رفت در مسیر

از هر طرف اسیر هجوم نگاه بود

 

در انزوای غربت و در انحصار غم

کار مدام روز و شبش اشک و آه بود

 

پشت ستم شکست ز طوفان گریه‌اش

او یک تنه برای خودش یک سپاه بود

 

با آنکه نور ماه به چشمش نمی‌رسید

گلدسته‌های نیزه برایش پناه بود

 

آیینه بود و هر قدم از کینه ها شکست

این سنگ‌ها تقاص کدامین گناه بود؟

 

مرگ رقیه خورد رقم در خرابه! نه!

شاید زمان رد شدن از قتلگاه بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×