- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۳۳۱۸
- شماره مطلب: ۶۸۸۹
-
چاپ
باز انگار علی گوشۀ محراب افتاد
عکس زیبای نگارم شبی از قاب افتاد
و همان دم دل من از تب و از تاب افتاد
خون او تا به زمین ریخت، معطر شد دشت
اعتبار ختن و نافه و عناب افتاد
«این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟»
نامش آمد به زبانم، دهنم آب افتاد
بی محل میشود اعراب مسلمانیشان
آن زمانی که نقاب از رخ اعراب افتاد
آتشی در دل نوکر شده بر پا وقتی
آتش حرمله در خیمۀ ارباب افتاد
«کاش ای کاش که دریای عطش میفهمید»
کودکی تشنه لب از گریه و از خواب افتاد
یک طرف اوج تلظی ست ولی آبی نیست
ماهی آخر به سر تیزی قلاب افتاد
طرف دیگر این معرکه إرباً إرباست
باز انگار علی گوشۀ محراب افتاد
گفت «هل من» به امیدی که معینی برسد
چشمش اما به تن تک تک اصحاب افتاد
سین و یا، نون، طرفی، «حا» طرفی دیگر بود
سر ارباب به سرپنجۀ قصاب افتاد
-
پادشاه و گدا
همین که در محرم تو روضه خوانده میشود
دل همه به کربلای تو کشانده میشود
فقط به مجلس حسین میشود به چشم دید
که پادشاه، پهلوی گدا نشانده میشود
-
کوه تجربه
قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه، ولی بیکفن به کوفه نیا
من از خیانت این شهر، کوه تجربهام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا
-
بوسه از روی ماه
بوسه از روی ماه میگیرم
زیر نورش پناه میگیرم
چشمم از بس ضعیف و کم سو شد
راه را اشتباه میگیرم
-
غم جانگداز
شدم اسیر غمی جانگداز پشت سرت
و زندهام به دو نذر و نیاز پشت سرتیکی به نذر دوباره تو را بغل کردن
و دوم اینکه شوم سرفراز پشت سرت
باز انگار علی گوشۀ محراب افتاد
عکس زیبای نگارم شبی از قاب افتاد
و همان دم دل من از تب و از تاب افتاد
خون او تا به زمین ریخت، معطر شد دشت
اعتبار ختن و نافه و عناب افتاد
«این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟»
نامش آمد به زبانم، دهنم آب افتاد
بی محل میشود اعراب مسلمانیشان
آن زمانی که نقاب از رخ اعراب افتاد
آتشی در دل نوکر شده بر پا وقتی
آتش حرمله در خیمۀ ارباب افتاد
«کاش ای کاش که دریای عطش میفهمید»
کودکی تشنه لب از گریه و از خواب افتاد
یک طرف اوج تلظی ست ولی آبی نیست
ماهی آخر به سر تیزی قلاب افتاد
طرف دیگر این معرکه إرباً إرباست
باز انگار علی گوشۀ محراب افتاد
گفت «هل من» به امیدی که معینی برسد
چشمش اما به تن تک تک اصحاب افتاد
سین و یا، نون، طرفی، «حا» طرفی دیگر بود
سر ارباب به سرپنجۀ قصاب افتاد