- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۹۵۴
- شماره مطلب: ۶۷۴۶
-
چاپ
بند نهم: تَـلِّ حضور ..
بر در زدم هوار که دیوار بشنود
در تار و پود آینه زنگار بشنود
حاشا کسی که مشق هلاهل نکرده است
«احلی من العسل» ز لب یار بشنود
گوشی فراهم آر که آنسوی دیدن است
چشمی که از شکاف شب تار بشنود
شاید ندای قدسی آفاق ذات را
«زید بن ارقمی»، «حرّی» این بار بشنود
اوراد فصل پنجم «امّن یجیب» را
باید که چشم سوّم ابصار بشنود
بیتی، شهید باش صنم وارۀ غزل
بانگی برآر شاهد دیدار بشنود
بیتی، شهید باش که هر دم صدات را
از هر کرانه «سیّدالاحرار» بشنود
تا چند قرن درد «دو پهلوی» زخم را
پهلوی یاس از «در و مسمار» بشنود ؟
تا چند شرم قسمت تقدیرمان شود
ابرارمان جسارت اشرار بشنود؟
یعنی که دور جام به دردی کشان دهید
منـظور بنـد آخــر مــا را نـشان دهید
-
بند دهم: خروجی معراج
شمس الرکاب زین شرف را یراق کن
رخصت ز حق گرفته و رفع نفاق کن
فتحی ورای سیر فروبستۀ زمان
در بیکران علم خدا با براق کن
-
بند هشتم: أنَا العَبد
«من» بازتاب اشهد در خون تپیده است
هر صبح و شام آن سر بر نی دمیده است
من، «من یزید» دارد و از هر شریعهاش
فوّارهای به سمت عطش قد کشیده است
-
بند هفتم: حَبلُ المَتین
در گوشۀ افق پل رنگین کمان زدی
هفتاد و دو بهشت زمرّد فشان زدی
تا پاسدار خون تو خون خدا شود
بطلان به خطّ کوفی «خطّ امان» زدی
بند نهم: تَـلِّ حضور ..
بر در زدم هوار که دیوار بشنود
در تار و پود آینه زنگار بشنود
حاشا کسی که مشق هلاهل نکرده است
«احلی من العسل» ز لب یار بشنود
گوشی فراهم آر که آنسوی دیدن است
چشمی که از شکاف شب تار بشنود
شاید ندای قدسی آفاق ذات را
«زید بن ارقمی»، «حرّی» این بار بشنود
اوراد فصل پنجم «امّن یجیب» را
باید که چشم سوّم ابصار بشنود
بیتی، شهید باش صنم وارۀ غزل
بانگی برآر شاهد دیدار بشنود
بیتی، شهید باش که هر دم صدات را
از هر کرانه «سیّدالاحرار» بشنود
تا چند قرن درد «دو پهلوی» زخم را
پهلوی یاس از «در و مسمار» بشنود ؟
تا چند شرم قسمت تقدیرمان شود
ابرارمان جسارت اشرار بشنود؟
یعنی که دور جام به دردی کشان دهید
منـظور بنـد آخــر مــا را نـشان دهید