- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۲۹۳۸
- شماره مطلب: ۶۷۴۵
-
چاپ
بند هشتم: أنَا العَبد
«من» بازتاب اشهد در خون تپیده است
هر صبح و شام آن سر بر نی دمیده است
من، «من یزید» دارد و از هر شریعهاش
فوّارهای به سمت عطش قد کشیده است
اتمام حجّت است که این خون سرمدی
بر تیغ و تیر شمر و صنانها چکیده است
نفی أنا الحق است أنا العبد فارسش
افتادنی چنین تم تاکی رسیده است
«من» یوسف است، یوسف گمگشتۀ خلیل
من اخگریست کز دل آذر جهیده است
«من» مشهد است مشهد حق، مشق معرفت
«من» بر شهود در شهد الـله رسیده است
این من، من اثیری دریای فطرت است
چون گوهری که بطن صدف آرمیده است
«من» در زنی چو زینب زهرا شکفته شد
این در بـه نـام درّۀ مرضیّه سفته شد
-
بند دهم: خروجی معراج
شمس الرکاب زین شرف را یراق کن
رخصت ز حق گرفته و رفع نفاق کن
فتحی ورای سیر فروبستۀ زمان
در بیکران علم خدا با براق کن
-
بند نهم: تَـلِّ حضور ..
بر در زدم هوار که دیوار بشنود
در تار و پود آینه زنگار بشنود
حاشا کسی که مشق هلاهل نکرده است
«احلی من العسل» ز لب یار بشنود
-
بند هفتم: حَبلُ المَتین
در گوشۀ افق پل رنگین کمان زدی
هفتاد و دو بهشت زمرّد فشان زدی
تا پاسدار خون تو خون خدا شود
بطلان به خطّ کوفی «خطّ امان» زدی
بند هشتم: أنَا العَبد
«من» بازتاب اشهد در خون تپیده است
هر صبح و شام آن سر بر نی دمیده است
من، «من یزید» دارد و از هر شریعهاش
فوّارهای به سمت عطش قد کشیده است
اتمام حجّت است که این خون سرمدی
بر تیغ و تیر شمر و صنانها چکیده است
نفی أنا الحق است أنا العبد فارسش
افتادنی چنین تم تاکی رسیده است
«من» یوسف است، یوسف گمگشتۀ خلیل
من اخگریست کز دل آذر جهیده است
«من» مشهد است مشهد حق، مشق معرفت
«من» بر شهود در شهد الـله رسیده است
این من، من اثیری دریای فطرت است
چون گوهری که بطن صدف آرمیده است
«من» در زنی چو زینب زهرا شکفته شد
این در بـه نـام درّۀ مرضیّه سفته شد