مشخصات شعر

نان روضه

نان گرم روضه را از شور می‌گیریم ما

از تنور سرد دوزخ، نور می‌گیریم ما

 

سردر هر بیت، پرچم می‌زنیم از اشک خویش

آخر شیرین زبانی، شور می‌گیریم ما

 

از «شب اول»، چو مسلم، کوچه گرد کوفه‌ایم

تو بگو آئینه، پیش کور می‌گیریم ما

 

فصل ماهیگیری از رود گل آلود وفاست

پیش پای چشم مردم، تور می‌گیریم ما

 

در «شب دوم» صدای کاروان را بشنوید

حال موسی را خبر از طور می‌گیریم ما

 

شد «شب سوم» بساط گریه هامان جور شد

پس سراغ سیلی ناجور می‌گیریم ما

 

شاعریم و تورمان کرده است خاتون حسین

روضۀ فاش از رخ مستور می‌گیریم ما

 

آن شب قدری که می‌گویند، یلدای غم است

یک «شب سوم» برای درک این روضه، کم است

 

شاعریم و با رقیه ، اهل مضمون می‌شویم

پیش نور چهره اش منشور می‌گیریم ما

 

در «شب چارم» فقط: «دایی حسن» «دایی حسین»

هردو خواهر زاده را منظور می‌گیریم ما

 

در حنابندان قاسم، از حسن جان حسین

حاجت خود، چشم دشمن، کور می‌گیریم ما

 

ما عوامیم و شب قاسم، اگر کل می‌کشیم

روضه ای گمگشته را مشهور می‌گیریم ما

 

تا شب هشتم اگر عمر خماری راه داد

شیشه شیشه در بغل، انگور می‌گیریم ما

 

ای به قربان شب هشتم، در آغوش عبا،

آنچه باقی مانده از ساطور می‌گیریم ما

 

دست تاسوعا، به ذوق تشنگی پا می‌دهد

از لب مافوق خود، دستور می‌گیریم ما

 

ردّ دست ماه، روی چوب پرچم مانده است

مرز و بوم روضه را هاشور می‌گیریم ما

 

شد شب آخر مناجات از عسل شیرین تر است

خیمه‌ها را کندوی زنبور می‌گیریم ما

 

صبح عاشوراست دسته دسته مطرب می‌شویم

طبل و نی سنج و دقل شیپور می‌گیریم ما

 

صبح عاشورا چه نزدیک است راه خیمه‌ها

راه گودال است آنکه دور می‌گیریم ما

 

صبح عاشورا علی اصغر کفن پوشیده است

از دل گهواره راه گور می‌گیریم ما

 

صبح عاشورا، هوای گریه دار صنف ماست

لقمه‌ها از سفرۀ «منصور» می‌گیریم ما

 

نان روضه

نان گرم روضه را از شور می‌گیریم ما

از تنور سرد دوزخ، نور می‌گیریم ما

 

سردر هر بیت، پرچم می‌زنیم از اشک خویش

آخر شیرین زبانی، شور می‌گیریم ما

 

از «شب اول»، چو مسلم، کوچه گرد کوفه‌ایم

تو بگو آئینه، پیش کور می‌گیریم ما

 

فصل ماهیگیری از رود گل آلود وفاست

پیش پای چشم مردم، تور می‌گیریم ما

 

در «شب دوم» صدای کاروان را بشنوید

حال موسی را خبر از طور می‌گیریم ما

 

شد «شب سوم» بساط گریه هامان جور شد

پس سراغ سیلی ناجور می‌گیریم ما

 

شاعریم و تورمان کرده است خاتون حسین

روضۀ فاش از رخ مستور می‌گیریم ما

 

آن شب قدری که می‌گویند، یلدای غم است

یک «شب سوم» برای درک این روضه، کم است

 

شاعریم و با رقیه ، اهل مضمون می‌شویم

پیش نور چهره اش منشور می‌گیریم ما

 

در «شب چارم» فقط: «دایی حسن» «دایی حسین»

هردو خواهر زاده را منظور می‌گیریم ما

 

در حنابندان قاسم، از حسن جان حسین

حاجت خود، چشم دشمن، کور می‌گیریم ما

 

ما عوامیم و شب قاسم، اگر کل می‌کشیم

روضه ای گمگشته را مشهور می‌گیریم ما

 

تا شب هشتم اگر عمر خماری راه داد

شیشه شیشه در بغل، انگور می‌گیریم ما

 

ای به قربان شب هشتم، در آغوش عبا،

آنچه باقی مانده از ساطور می‌گیریم ما

 

دست تاسوعا، به ذوق تشنگی پا می‌دهد

از لب مافوق خود، دستور می‌گیریم ما

 

ردّ دست ماه، روی چوب پرچم مانده است

مرز و بوم روضه را هاشور می‌گیریم ما

 

شد شب آخر مناجات از عسل شیرین تر است

خیمه‌ها را کندوی زنبور می‌گیریم ما

 

صبح عاشوراست دسته دسته مطرب می‌شویم

طبل و نی سنج و دقل شیپور می‌گیریم ما

 

صبح عاشورا چه نزدیک است راه خیمه‌ها

راه گودال است آنکه دور می‌گیریم ما

 

صبح عاشورا علی اصغر کفن پوشیده است

از دل گهواره راه گور می‌گیریم ما

 

صبح عاشورا، هوای گریه دار صنف ماست

لقمه‌ها از سفرۀ «منصور» می‌گیریم ما

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×