دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روضۀ فاش از رخ مستور می‌‌گیریم ما

نان گرم روضه را از شور می‌‌گیریم ما

از تنور سرد دوزخ، نور می‌‌گیریم ما

 

سردر هر بیت، پرچم می‌‌زنیم از اشک خویش

آخر شیرین زبانی، شور می‌‌گیریم ما

 

کسی ز عهدۀ این روضه، برنمی‌آید

تو دست شسته‌ای ای عشق، از ملال خودت

حسین، دغدغه‌ات بود و بی خیال خودت

 

حسین، حرّی اگر داشت، من تو را حرّم!

ببند زخم سرم را به دستمال خودت

تماشا می‌کنم از بین انگشتان بهشتش را

اذان سرمه می‌گویند در چشم شبستانش

صدای صبح می‌پیچید به صحن شبنمستانش

 

ز فرط تازگی زخم خدا را بی‌کفن دیدم

شنیدم با حصیر کهنه نتوان کرد پنهانش

 

نان روضه

نان گرم روضه را از شور می‌گیریم ما

از تنور سرد دوزخ، نور می‌گیریم ما

 

سردر هر بیت، پرچم می‌زنیم از اشک خویش

آخر شیرین زبانی، شور می‌گیریم ما

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×