- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۵۵۹۵
- شماره مطلب: ۶۵۹۷
-
چاپ
ما را شبیه جمع عزادارها کنید
آهی کشید، گریۀ ما را درآورید
ما را کشید و شال عزا را درآورید
ما داد مثل پیر جوانمرده میزنیم
وقتی صدای گریۀ ما را در آورید
ما را شبیه جمع عزادارها کنید
رخت سیاه، کهنه عبا را درآورید
چشم انتظار خرجی امسال هیئتیم
از شال خویش رزق گدا را در آورید
ما را عوض کنید خداتان عوض دهد
از آستین دست دعا را در آورید
ما را مریض کرده گناهان نو به نو
از تربت حسین شفا را درآورید
این دل برای داغ شما بود و شد سیاه
زنگار بستهایم، جلا را درآورید
درد و بلایتان به سر ما، نفس دهید
بیمار آمدیم، دوا را در آورید
ما را حسین کشته، شما را به جدتان
امشب برات کرببلا را در آورید
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
ما را شبیه جمع عزادارها کنید
آهی کشید، گریۀ ما را درآورید
ما را کشید و شال عزا را درآورید
ما داد مثل پیر جوانمرده میزنیم
وقتی صدای گریۀ ما را در آورید
ما را شبیه جمع عزادارها کنید
رخت سیاه، کهنه عبا را درآورید
چشم انتظار خرجی امسال هیئتیم
از شال خویش رزق گدا را در آورید
ما را عوض کنید خداتان عوض دهد
از آستین دست دعا را در آورید
ما را مریض کرده گناهان نو به نو
از تربت حسین شفا را درآورید
این دل برای داغ شما بود و شد سیاه
زنگار بستهایم، جلا را درآورید
درد و بلایتان به سر ما، نفس دهید
بیمار آمدیم، دوا را در آورید
ما را حسین کشته، شما را به جدتان
امشب برات کرببلا را در آورید