مشخصات شعر

من پا به پای عمۀ خود جنگ کرده‌ام

اول تو را سرود لبم انتها لبم

از شوق پر کشیدن سویت لبالبم

 

در سینه‌ام محبت و بر لب ثنای تو

صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم

 

امشب فقط تو را سر سجاده خوانده‌ام

این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم

 

من پا به پای عمۀ خود جنگ کرده‌ام

نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم

 

بگشایم و شکایتی از دردها کنم

راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم

 

خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده

بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم

 

چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان

اما نخورده است به آب و غذا لبم

 

صد بار لب گشودم و بیرون نریختم

خون ها که موج می‌زند از سینه تا لبم

 

با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟

دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم

 

خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده

چیزی شبیه نقشۀ جغرافیا لبم

 

دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود

بیهوده نیست اینکه شده جا به جا لبم

 

بابا ببخش این لب و دندان خونی‌ام

می‌‌خواست تا کند به لبت اقتدا لبم

 

من پا به پای عمۀ خود جنگ کرده‌ام

اول تو را سرود لبم انتها لبم

از شوق پر کشیدن سویت لبالبم

 

در سینه‌ام محبت و بر لب ثنای تو

صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم

 

امشب فقط تو را سر سجاده خوانده‌ام

این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم

 

من پا به پای عمۀ خود جنگ کرده‌ام

نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم

 

بگشایم و شکایتی از دردها کنم

راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم

 

خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده

بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم

 

چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان

اما نخورده است به آب و غذا لبم

 

صد بار لب گشودم و بیرون نریختم

خون ها که موج می‌زند از سینه تا لبم

 

با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟

دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم

 

خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده

چیزی شبیه نقشۀ جغرافیا لبم

 

دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود

بیهوده نیست اینکه شده جا به جا لبم

 

بابا ببخش این لب و دندان خونی‌ام

می‌‌خواست تا کند به لبت اقتدا لبم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×