- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۵۰۰۰
- شماره مطلب: ۶۵۵۴
-
چاپ
زیباترین نتیجۀ اعجاز کوثر
من زینبم، سفینۀ غمهای حیدرم
زیباترین نتیجۀ اعجاز کوثرم
مجلس به پا کنید، محرم رسیده است
عبد خدا شوید در این ماه محترم
اول کسی که آمده در روضه فاطمه است
اول سلام کن به دل خون مادرم
بعد از سلام بوسه بزن با تمام عشق
بر پرچم سیاه عزای برادرم
حرف از وفا کسی نزند با وجود من
شیداترین هوایی ارباب بی سرم
باور کنید پرچم عشق حسین شد
بر پا به پای پارگی کهنه معجرم
با دست بسته حامیدلدار خود شدم
من زینبم، خدیجه عشق پیمبرم
دنباله رسالت ختم رسالتم
من زینبم رسول شهیدان بی سرم
بر من نظر به چشم اسیری مکن خطاست
عالم اسیر ماست، چه دانی از این حرم
عباس اگر حریف سپاهی ز کفر بود
من در خطابه با همه دنیا برابرم
مشمول فیض نیمه شب مادرم شده
آن دیدهای که گریه کند بر برادرم
آری عنایت سحری بود آنکه گفت:
در ابتدای یک غزل دیدۀ ترم
آهی کشیدم از دل خسته صدا زدم:
ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم
ماتم، ز وضع پیکر بی جامهات حسین!
آیا تویی برادر من؟ نیست باورم
-
تشنۀ دیدار
دست ما نیست اگر دست به دامان توییم
فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم
تا ببینیم کمی از وجنات نبوی
تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم
-
هم صدای حسین در عرفات
ای دعای حسین در عرفات
هم صدای حسین در عرفات
لابه لای دعا تو را میخواند
آشنای حسین! در عرفات
-
روح مناجات
ای امیر عرفه! دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان
-
ای غزل خوان چشم تو حافظ
دل سپردم به مهر مهرویی
گرچه آلودهای خرابم من
عرش اعلی اگر شود جایم
خاک راه ابوترابم من
زیباترین نتیجۀ اعجاز کوثر
من زینبم، سفینۀ غمهای حیدرم
زیباترین نتیجۀ اعجاز کوثرم
مجلس به پا کنید، محرم رسیده است
عبد خدا شوید در این ماه محترم
اول کسی که آمده در روضه فاطمه است
اول سلام کن به دل خون مادرم
بعد از سلام بوسه بزن با تمام عشق
بر پرچم سیاه عزای برادرم
حرف از وفا کسی نزند با وجود من
شیداترین هوایی ارباب بی سرم
باور کنید پرچم عشق حسین شد
بر پا به پای پارگی کهنه معجرم
با دست بسته حامیدلدار خود شدم
من زینبم، خدیجه عشق پیمبرم
دنباله رسالت ختم رسالتم
من زینبم رسول شهیدان بی سرم
بر من نظر به چشم اسیری مکن خطاست
عالم اسیر ماست، چه دانی از این حرم
عباس اگر حریف سپاهی ز کفر بود
من در خطابه با همه دنیا برابرم
مشمول فیض نیمه شب مادرم شده
آن دیدهای که گریه کند بر برادرم
آری عنایت سحری بود آنکه گفت:
در ابتدای یک غزل دیدۀ ترم
آهی کشیدم از دل خسته صدا زدم:
ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم
ماتم، ز وضع پیکر بی جامهات حسین!
آیا تویی برادر من؟ نیست باورم