- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۴۰۶۱
- شماره مطلب: ۶۴۱۴
-
چاپ
کریم آل فاطمه
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن
همیشه میزنم صدا ز سوز دل تو را حسن
عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن
مرا مخواه بیش ازاین به غصه مبتلا حسن
خدا اجازه میدهد چنین دعا کنم حسن
که یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
ز دست می روم اگر ز سر مرا تو واکنی
ز جمع عاشقان با صفای خود جدا کنی
خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی
مرا برای نوکری خانهات صدا کنی
به پای سفرۀ کریم لطف خویش جا کنی
به دست خویش لقمهای دهی بهاین گدا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا
دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی
دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی
دوباره یاد فاطمه، دوباره داغ کوچهها
خدا کند که جان دهم به پای روضۀ شما
بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
تو آخر عنایتی، من اول گداییام
تو عشق بی نهایتی و دلبر خداییام
اسیر دار هیچ کس نشد سر هواییام
اگرچه دل شکستۀ حسین و کربلاییام
نوشته روی قلب من که ملک مجتباییام
تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است
کمی ز غصههای تو به عالمی برابر است
به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است
مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است
غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است
زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن
دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن
چه میشود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟
مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم حسن!
کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن
بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی
اگرچه خستهای ولی امیر استقامتی
وجود جود از تو و تو جوهر کرامتی
چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی
امید بی کسی من به عرصۀ قیامتی
ببین صدات میزنم چقدر بی ریا حسن
« کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟
چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟
ز کودکی به غیر دیدۀ تری نداشتی
شنیدهام به معرکه که یاوری نداشتی
بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی
شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن
« کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
-
تشنۀ دیدار
دست ما نیست اگر دست به دامان توییم
فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم
تا ببینیم کمی از وجنات نبوی
تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم
-
هم صدای حسین در عرفات
ای دعای حسین در عرفات
هم صدای حسین در عرفات
لابه لای دعا تو را میخواند
آشنای حسین! در عرفات
-
روح مناجات
ای امیر عرفه! دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان
-
ای غزل خوان چشم تو حافظ
دل سپردم به مهر مهرویی
گرچه آلودهای خرابم من
عرش اعلی اگر شود جایم
خاک راه ابوترابم من
کریم آل فاطمه
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن
همیشه میزنم صدا ز سوز دل تو را حسن
عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن
مرا مخواه بیش ازاین به غصه مبتلا حسن
خدا اجازه میدهد چنین دعا کنم حسن
که یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
ز دست می روم اگر ز سر مرا تو واکنی
ز جمع عاشقان با صفای خود جدا کنی
خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی
مرا برای نوکری خانهات صدا کنی
به پای سفرۀ کریم لطف خویش جا کنی
به دست خویش لقمهای دهی بهاین گدا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا
دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی
دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی
دوباره یاد فاطمه، دوباره داغ کوچهها
خدا کند که جان دهم به پای روضۀ شما
بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
تو آخر عنایتی، من اول گداییام
تو عشق بی نهایتی و دلبر خداییام
اسیر دار هیچ کس نشد سر هواییام
اگرچه دل شکستۀ حسین و کربلاییام
نوشته روی قلب من که ملک مجتباییام
تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است
کمی ز غصههای تو به عالمی برابر است
به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است
مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است
غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است
زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن
دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن
چه میشود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟
مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم حسن!
کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن
بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی
اگرچه خستهای ولی امیر استقامتی
وجود جود از تو و تو جوهر کرامتی
چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی
امید بی کسی من به عرصۀ قیامتی
ببین صدات میزنم چقدر بی ریا حسن
« کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟
چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟
ز کودکی به غیر دیدۀ تری نداشتی
شنیدهام به معرکه که یاوری نداشتی
بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی
شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن
« کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»