مشخصات شعر

یک اربعین پس از تو بلا دیده خواهرت

برگشته‌ام به کرببلا یا اخاالغریب

بی تو دگر فتاده‌ام از پا اخاالغریب

قدّم ز غصه‌های تو شد تا اخاالغریب

بعد از تو نیست خیر به دنیا اخاالغریب

 

یک اربعین پس از تو بلا دیده خواهرت

ای مه جبین پس از تو بلا دیده خواهرت

 

آورده‌ام کنار مزارت سر تو را

از ساربان گرفته‌ام انگشتر تو را

دق داده‌اند بی صفتان مادر تو را

از بس زدند در همه جا خواهر تو را

 

یکدم نظر نما که تن من شده کبود

رفتم به شام و در بر من محرمی‌نبود

 

از دوریت حسین گریبان دریده‌ام

رفتی و بعد تو چه بلایی کشیده‌ام

من ناسزا زدشمن زهرا شنیده‌ام

مبغض تر از یهود به حیدر ندیده‌ام

 

از‌اتش یهود به سر‌ها نشانه است

بر گونه‌هایمان اثر تازیانه است

 

آنشب که ‌آمدی تو به خواب سه ساله‌ات

گریان شدیم از تب و تاب سه ساله‌ات

دادند با سر تو جواب سه ساله‌ات

دق کرد و مرد کنج خرابه سه ساله‌ات

 

درشهر شام نام تو را جار می‌زدیم

وقتی رقیه رفت فقط زار می‌زدیم

 

بر خیز و کن نگاه تو حال رباب را

بر دست او کبودی و جای طناب

او دیده رأس خونی و طشت شراب را

آرام کن تو قلب حزین و کباب را

 

او ناله از فراق تو ای شاه می‌کشد

گهواره را گرفته فقط آه می‌کشد

 

ای سایۀ بلند تو بر سر بلند شو

جانم شود فدات برادر بلند شو

پس داده‌اند چادر مادر بلند شو

زخم جبین من شده بهتر بلند شو

 

بنگر چگونه از غم تو سالخورده‌ام

بر خیز تا کنار مزارت نمرده‌ام

 

یادم نمی‌رود که چه دیدم ز روی تل

من نالۀ بنیَّ شنیدم ز روی تل

فریاد یا حسین کشیدم ز روی تل

بر سینه‌ات نشست و دویدم ز روی تل

 

آن نانجیب خنجر خود را برون کشید

رأس تو را مقابل من از قفا برید

 

یک اربعین پس از تو بلا دیده خواهرت

برگشته‌ام به کرببلا یا اخاالغریب

بی تو دگر فتاده‌ام از پا اخاالغریب

قدّم ز غصه‌های تو شد تا اخاالغریب

بعد از تو نیست خیر به دنیا اخاالغریب

 

یک اربعین پس از تو بلا دیده خواهرت

ای مه جبین پس از تو بلا دیده خواهرت

 

آورده‌ام کنار مزارت سر تو را

از ساربان گرفته‌ام انگشتر تو را

دق داده‌اند بی صفتان مادر تو را

از بس زدند در همه جا خواهر تو را

 

یکدم نظر نما که تن من شده کبود

رفتم به شام و در بر من محرمی‌نبود

 

از دوریت حسین گریبان دریده‌ام

رفتی و بعد تو چه بلایی کشیده‌ام

من ناسزا زدشمن زهرا شنیده‌ام

مبغض تر از یهود به حیدر ندیده‌ام

 

از‌اتش یهود به سر‌ها نشانه است

بر گونه‌هایمان اثر تازیانه است

 

آنشب که ‌آمدی تو به خواب سه ساله‌ات

گریان شدیم از تب و تاب سه ساله‌ات

دادند با سر تو جواب سه ساله‌ات

دق کرد و مرد کنج خرابه سه ساله‌ات

 

درشهر شام نام تو را جار می‌زدیم

وقتی رقیه رفت فقط زار می‌زدیم

 

بر خیز و کن نگاه تو حال رباب را

بر دست او کبودی و جای طناب

او دیده رأس خونی و طشت شراب را

آرام کن تو قلب حزین و کباب را

 

او ناله از فراق تو ای شاه می‌کشد

گهواره را گرفته فقط آه می‌کشد

 

ای سایۀ بلند تو بر سر بلند شو

جانم شود فدات برادر بلند شو

پس داده‌اند چادر مادر بلند شو

زخم جبین من شده بهتر بلند شو

 

بنگر چگونه از غم تو سالخورده‌ام

بر خیز تا کنار مزارت نمرده‌ام

 

یادم نمی‌رود که چه دیدم ز روی تل

من نالۀ بنیَّ شنیدم ز روی تل

فریاد یا حسین کشیدم ز روی تل

بر سینه‌ات نشست و دویدم ز روی تل

 

آن نانجیب خنجر خود را برون کشید

رأس تو را مقابل من از قفا برید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×