- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۳۸۰۲
- شماره مطلب: ۶۳۱۱
-
چاپ
دوباره شور پیادهروی به سر دارم
دلم هوای حرم کرده حضرت ارباب
تو را به جان عزیزت بیا مرا دریاب
دوباره شور پیادهروی به سر دارم
شبانه سوی حرم، گریه، زمزمه، مهتاب
نه خرج راه و نه ویزا و نه گذرنامه
سفر، رسیده! مهیا نمیشود اسباب
دو چشم سرخ و دل آشوبههای بی پایان
سزای این دل بی تاب و دیدۀ بی خواب
هوای سیل خروشان زائران دارم
مرا ببر که نمانم اسیر این مرداب
تمام آرزوی من جواب این حرف است
سلام حضرت خورشید و ماه عالمتاب
شهید راه ظهور و زیارتم گردان
تو را به جان رقیه مرا بخر ارباب
-
بهار غم
بچهها بازم محرم اومده
عید ما با بهار غم اومده
بچهها خیمۀ ماتم بزنید
همگی به سینه محکم بزنید
-
درد فراق
هوای کهنۀ این شهر تازه دم کرده
گناهکاریمان «تنزل النقم» کرده
«ظلمت نفسی» ما را شنید دلبر و گفت:
امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده
-
هنوز پر زدنم سوی کربلا سخت است
قسم به عشق، جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیدۀ شب زندهدار خود گریم
قسم به اشک سحر، دوری از بکا سخت است
-
محرم صادق
دلم هوای بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
دوباره شور پیادهروی به سر دارم
دلم هوای حرم کرده حضرت ارباب
تو را به جان عزیزت بیا مرا دریاب
دوباره شور پیادهروی به سر دارم
شبانه سوی حرم، گریه، زمزمه، مهتاب
نه خرج راه و نه ویزا و نه گذرنامه
سفر، رسیده! مهیا نمیشود اسباب
دو چشم سرخ و دل آشوبههای بی پایان
سزای این دل بی تاب و دیدۀ بی خواب
هوای سیل خروشان زائران دارم
مرا ببر که نمانم اسیر این مرداب
تمام آرزوی من جواب این حرف است
سلام حضرت خورشید و ماه عالمتاب
شهید راه ظهور و زیارتم گردان
تو را به جان رقیه مرا بخر ارباب