- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۲
- بازدید: ۱۳۶۴
- شماره مطلب: ۶۱۸۰
-
چاپ
فرزندان حضرت زینب (س) ۲
دور میشد دو رد پا از هم
در پی آن، دو تا صدا از هم
از همان دور بوسه میگیرند
جای بابا دوتا دوتا از هم
تا بسازند کربلا با هم
تا بگیرند کربلا از هم
با رجزهای حیدری این دو
جان گرفتند بارها از هم
دورشان جمع میشود لشکر
کم کنی هر کدام را از هم
تیغها عاقبت یکی گشتند
تا شوند این دوتا جدا از هم
-
دو ششگوشه
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند
دهمین پنجره را سمت خدا باز کند
تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند،
جگر شیر بیارید که اعجاز کند
-
ما شاعرت شدیم، ولی محتشم نشد
هرکس به احترام مقام تو خم نشد
آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد
دل خسته بود و راهی این آستانه شد
دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد
-
زینب شاه خراسان
رضا نشست و به معصومهاش نگاه انداخت
چنانکه چشمۀ ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را
-
چه میکنی؟
اَصلا رقیه نه، به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه میکنی؟
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند، چه میکنی؟
فرزندان حضرت زینب (س) ۲
دور میشد دو رد پا از هم
در پی آن، دو تا صدا از هم
از همان دور بوسه میگیرند
جای بابا دوتا دوتا از هم
تا بسازند کربلا با هم
تا بگیرند کربلا از هم
با رجزهای حیدری این دو
جان گرفتند بارها از هم
دورشان جمع میشود لشکر
کم کنی هر کدام را از هم
تیغها عاقبت یکی گشتند
تا شوند این دوتا جدا از هم