- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۱
- بازدید: ۱۶۲۰۴
- شماره مطلب: ۶۱۴۵
-
چاپ
علیکنّ بالفرار
با چشم اشک بار علیکنّ بالفرار
با قلب داغ دار علیکنّ بالفرار
وقتی کمان حرمله شلاق دست شد
پنهان و آشکار علیکنّ بالفرار
جان هم رسیده گرچه به لبهایتان ولی
با حال احتضار علیکنّ بالفرار
در ساحل فرات علمدار کربلا
شد چون علم ندار، علیکنّ بالفرار
راه عبور، معبر غارت گران شده
از گوشه و کنار علیکنّ بالفرار
دیدید مثل ابر بهار اشک ریختیم
آتش نشد مهار علیکنّ بالفرار
از من به لالههای حرم عمه جان بگو
حتی به روی خار... علیکنّ بالفرار
با اینکه مشکل است و همه بانوان ما
هستند با وقار، علیکنّ بالفرار
حتما به دختران حرم گوشزد کنید
تا هست گوشوار علیکنّ بالفرار
دقت کنید گم نشود هیچ کودکی
امشب در این دیار علیکنّ بالفرار
با چکمهها به سوی حرم روی اسب خویش
تا شمر شد سوار علیکنّ بالفرار
با اینکه از مصائب این دشت پر بلا
لا یمکن الفرار... علیکنّ بالفرار
-
گداهای گرفتار
وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم
باید که فقط ریزهخور خوان تو باشیم
دامن نکش از دست گداهای گرفتار
بگذار کمی دست به دامان تو باشیم
-
بابای با محبّتم! انگشترت کجاست؟
آرام جان خستهدلان، پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان، سرت کجاست؟
جسمت اسیر فتنۀ یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟
-
ماه زیبای کفن پوش
لاله سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بی سبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندیراستی باغی از آلالۀ پرپر شدهای
-
شروع تلاطم
آن شب سپهرِ دیدهی او، پُر ستاره بود
داغ نهفته در جگرش، بیشماره بود
در قاب خونگرفتهی چشمان خستهاش
عکس سر بریده و یک حلق پاره بود
علیکنّ بالفرار
با چشم اشک بار علیکنّ بالفرار
با قلب داغ دار علیکنّ بالفرار
وقتی کمان حرمله شلاق دست شد
پنهان و آشکار علیکنّ بالفرار
جان هم رسیده گرچه به لبهایتان ولی
با حال احتضار علیکنّ بالفرار
در ساحل فرات علمدار کربلا
شد چون علم ندار، علیکنّ بالفرار
راه عبور، معبر غارت گران شده
از گوشه و کنار علیکنّ بالفرار
دیدید مثل ابر بهار اشک ریختیم
آتش نشد مهار علیکنّ بالفرار
از من به لالههای حرم عمه جان بگو
حتی به روی خار... علیکنّ بالفرار
با اینکه مشکل است و همه بانوان ما
هستند با وقار، علیکنّ بالفرار
حتما به دختران حرم گوشزد کنید
تا هست گوشوار علیکنّ بالفرار
دقت کنید گم نشود هیچ کودکی
امشب در این دیار علیکنّ بالفرار
با چکمهها به سوی حرم روی اسب خویش
تا شمر شد سوار علیکنّ بالفرار
با اینکه از مصائب این دشت پر بلا
لا یمکن الفرار... علیکنّ بالفرار