- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۴۳۴۴
- شماره مطلب: ۶۰۶۸
-
چاپ
ببار ای دیده
ببار ای دیده از داغ علیِ مرتضا امشب
که خون گرید ز داغ او تمام دیدهها امشب
به تیغ ابن ملجم شد روان خون سر مولا
که از این داغ مینالد همه ارض و سما امشب
پس از عمری شکیبایی ز نامردی این مردم
رسد شیر خدا دیگر به دامان خدا امشب
تماشایی بود امشب وصال حیدر و زهرا
رسد خیر البشر آخر سوی خیر النساء امشب
علی رفت از جهان و شد یتیمی سهم این عالم
غریبی ماند بعد از این برای مجتبا امشب
نگاه آخرش بود و غم زینب که در او بود
پریشان حسینش بود داغ کربلا امشب
-
خوان کرم
باز چشمان دو عالم شده گریان حسین
سینۀ ارض و سما گشته پریشان حسین
باز بر گوش فلک روضۀ او میخوانند
آتشی هست به دل از غم سوزان حسین
-
قرآن روی نیزه
منم که عالم هستی گدای کوی من است
منم که کعبه دمادم به طوف روی من است
منم که کوثر و زمزم نمی ز جوی من است
منم که باغ جنان مست عطر و بوی من است
-
حسینیۀ غم
دلی که نیست حسینیۀ غمت، دل نیست
بدون حب تو ایمان خلق کامل نیست
هزار شکر که بر دوش ما تمامی عمر
به غیر بیرق تو بیرقی حمایل نیست
-
نفس نمانده...
نفس نمانده که از تو بپرسم از سر و رویت
لبی نمانده برایت بپرسی از سر و رویم
بیا بگو که چرا خون نشسته بر سر مویت
بگو که با تو بگویم ز آتش سر مویم
ببار ای دیده
ببار ای دیده از داغ علیِ مرتضا امشب
که خون گرید ز داغ او تمام دیدهها امشب
به تیغ ابن ملجم شد روان خون سر مولا
که از این داغ مینالد همه ارض و سما امشب
پس از عمری شکیبایی ز نامردی این مردم
رسد شیر خدا دیگر به دامان خدا امشب
تماشایی بود امشب وصال حیدر و زهرا
رسد خیر البشر آخر سوی خیر النساء امشب
علی رفت از جهان و شد یتیمی سهم این عالم
غریبی ماند بعد از این برای مجتبا امشب
نگاه آخرش بود و غم زینب که در او بود
پریشان حسینش بود داغ کربلا امشب