مشخصات شعر

تنها گل نچیدۀ تو

 

قلم زدند به خون سر بریدۀ تو  

فرشتگان نگارندۀ جریدۀ تو


شب از دعای درختان روشن ملکوت  

گذشت کفتر آه به خون تپیدۀ تو


شب از دعای تو خون شد، وصیت را هم  

چکید خون تو، بر کاغذ سپیدۀ تو


دوید خون تو تا ظهر، ظهر خونین شد  

پس آفتاب گذشت از سر بریدۀ تو


و ظهر بود، و مفاتیح غیبی باران  

زمان چیدن گل‌های برگزیدۀ تو


صلات ظهر، درختی شدی! خاک افتاد  

سر بریدۀ تو، میوۀ رسیدۀ تو


و خون تو، که گلوبند ارغوانی شد  

برای یاس کبود گلو بریدۀ تو


و شب که شد، سر زد، ماه منبعث، خونین  

به شام غربت تنها گل نچیدۀ تو


ظهور رایت سبز تو را، درختانند  

به روی خاک، علامات قد کشیدۀ تو


همان بهار، که شاید دوباره می‌جوشد
ز سنگ‌های زمین، خون آرمیدۀ تو

 

تنها گل نچیدۀ تو

 

قلم زدند به خون سر بریدۀ تو  

فرشتگان نگارندۀ جریدۀ تو


شب از دعای درختان روشن ملکوت  

گذشت کفتر آه به خون تپیدۀ تو


شب از دعای تو خون شد، وصیت را هم  

چکید خون تو، بر کاغذ سپیدۀ تو


دوید خون تو تا ظهر، ظهر خونین شد  

پس آفتاب گذشت از سر بریدۀ تو


و ظهر بود، و مفاتیح غیبی باران  

زمان چیدن گل‌های برگزیدۀ تو


صلات ظهر، درختی شدی! خاک افتاد  

سر بریدۀ تو، میوۀ رسیدۀ تو


و خون تو، که گلوبند ارغوانی شد  

برای یاس کبود گلو بریدۀ تو


و شب که شد، سر زد، ماه منبعث، خونین  

به شام غربت تنها گل نچیدۀ تو


ظهور رایت سبز تو را، درختانند  

به روی خاک، علامات قد کشیدۀ تو


همان بهار، که شاید دوباره می‌جوشد
ز سنگ‌های زمین، خون آرمیدۀ تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×